محمد سبحانی معروف به ساشا فرزند احمد سبحانی سفیر اسبق ایران در ونزوئلاست. او متولد ۱۳۶۷ است و چند سال از دوران نوجوانی خود را به واسطه شغل پدرش در ونزوئلا گذرانده است. او فارغ التحصیل لیسانس رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه UCAB در ونزوئلا میباشد. خودش در مصاحبهای توضیح داده که در آن سالها با پسر هوگو چاوز رئیس جمهور سابق ونزوئلا رفاقت داشته؛میگوید با پدرش اختلاف نظر دارد و از سالها پیش خودش درآمد کسب میکند.
نام او اولین بار در سال ۹۱ با عنوان قتل در مهمانی پسر سفیر ونزوئلا سر زبانها افتاد؛ ماجرا درگیری دونفر در مهمانی او در پارتی شبانه بود. این جریان بعد از مدتی، از دستگیری و مشخص شدن عدم نقش سبحانی در قتل، او از بازداشت آزاد شد.
بار دیگر ساشا با انتشار لایوی در اینستاگرامش خبرساز شد. البته جنجالی شدن این کلیپ به خاطر لایو بودن و موسیقی و حرکات موزون ساشا نبود، بلکه به خاطر حضور دختری روی تخت، با تن عریان بود که در پشت سر لایو اینستاگرامیاش ناگهان دیده شد! از دیگر جنجالهای ساشا میتوان به کلیپ ساختگی دزدیده شدنش اشاره کرد. او با ویدئوهایی از آتش زدن دلار و سوارشدن بر خودروهای لوکس بوگاتی بی ام دبلیو و ... در خیابانهای دیی و استانبول منتشر کرد و در اینستاگرام به شهرت رسید.
همچنین او در مسائل مختلف اظهارنظرهایی داشته و جنجالهای زیادی را بهپا کرده است، در یک ویدئو نسبت به اعتراضهایی که به شیوه زندگی او و «ژن خوب» بودنش مطرح میشود، گفته است که دست از سر او و زندگی اش بردارند و به جای سرک کشیدن در زندگی او فکر خود را به کار انداخته و به فکر کسب درآمد باشند. او این ویدئو را با این جمله تمام میکند که اگر عرضه ندارید پول دربیاورید بمیرید و تمام!
ساشا سبحانی از طریق یک سایت قمار، درآمدزایی میکند، او به منظور جذب دنبال کننده و هدایت آنها به سایت قمارش که این روزها، کسب و کار پر سود بسیاری از شاخهای اینستاگرام ایرانیان شده است، تصاویر و ویدیوهایی از دختران نیمه برهنه را در لایوها و استوری هابه اشتراک میگذارد.
محمدناصر حق خواه در روزنامه شهرآرا نوشت: پیکان انتقادها اتفاقا نه به سوی شاخها که به سمت ماست، ما که در اینستاگرام به شدت درحال عادت کردن هستیم. عادت یعنی چه؟ یعنی اینکه به یک نفر با سطح پایینترین کارهای ممکن توجه میشود و ما هم برای چند روزی خندیدن صفحه او را دنبال میکنیم و ویدئوها و عکس هایش را نگاه میکنیم و برای دوستا نمان میفرستیم و هم از آن کار و از آن فرد بدمان میآید و با خودمان قرار میگذاریم که یکی دو هفته دیگر او را آنفالو کنیم، اما به تدریج دیدن کارهای احمقانه او برای ما طبیعی میشود و هر روز به دیدن عکس و ویدئویی از او عادت میکنیم.
بعد او برای اینکه ما را که عاشق دیدن حماقت شده ایم، نگه دارد، به کارهایش درجه بالاتری از حماقت میبخشد، بعد برای اینکه دنبال کنندگانش بیشتر شوند، از دنبال کنندگان فعلی اش میخواهد تا چالشی به نام او انجام دهند و افرادی که برای تمسخر چندروزه او رفته بودند و حالا چند ماهی است که درگیر او شده اند، این چالشها را انجام میدهند و کم کم به انجام این کارها عادت میکنند و درجه چالشهایی که برایشان تعیین میشود هم به مرور بالاتر میرود.
کسانی که اگر چندماه پیش به آنان میگفتیم که تو روزی فیلمی از بدن یکی از اعضای خانواده خود را در صفحهای با میلیونها دنبال کننده پخش خواهی کرد، پوزخند میزدند یا عصبانی میشدند، حالا این قدر از این فیلمها دیده اند که «عادت» کرده اند و این کار را که حالا «طبیعی» شده است، انجام میدهند. این افراد از ما دور نیستند، ما هم که با سرزنش و پوزخندی تلخ و نگاهی عاقل اندرسفیه درباره حرکت آنان مینویسیم و میخوانیم از آنان دور نیستیم، فقط کافی است عادت کنیم!