به گزارش ایران خبر، رسانه شکستخورده. این عنوان را برای صدا و سیما زیاد به کار میبرند. اما حالا به نظر میرسد که مدیران و برنامهسازان این سازمان هم دستها را به علامت تسلیم بالا بردهاند. نه انگیزهای برای حضور و جذب مخاطب و نه امیدی برای تاثیرگذاری. اگر شبکهها و مدیران سازمان در سالهای دور این پویایی و انرژی را داشتند که برای رقابت و نشان دادن تواناییهایشان چنگ و دندانی نشان بدهند، حالا همان هم جای خود را به رخوت داده. به پذیرفتن شرایط. روزمرگی. تلاش برای ماندن و هزینه کردن بودجه هزاران میلیاردی سازمان.
این واقعیت را بیش از همیشه میشود در مناسبتها دید. یا در زمان رویدادهای خاص. در گلدنتایمها. از برنامهسازان قدیمی اگر بپرسید به شما خواهند گفت که برای رسانه حضور پرقدرت در این مقاطع چقدر مهم است؛ که چطور میتواند جایگاه و اعتبار رسانه را بالا ببرد. اما آنچه در عمل شاهدیم، بیتفاوتی و خوابآلودگی، حتی در این زمانهای حساس است. مهم هم نیست که با چی مواجه باشیم. میخواهد انتخابات ریاستجمهوری آمریکا باشد یا زلزله. مرگ یک شخصیت بزرگ باشد یا یک موفقیت ملی. صدا و سیما دیگر عادت کرده که رویداد قابل پیشبینی باشد یا نه، آن را به شکلی فقط برگزار کند و از سر بگذراند. فارغ از اهمیتش و فارغ از این که رسانههای رقیب از آن تلاطم چطور ماهی میگیرند.
لابد این را شنیدهاید که میگویند صدا و تلویزیون رسم جشن گرفتن و حضور در شادی را نمیداند. بگذریم از این که رسانهملی در ایام عزاداری هم تخم دوزردهای نمیکند، اما اوج بیبرنامگی و استیصال دوستان در ایام مبارک و فرخنده است. باز هم نوع این جشن تفاوت چندانی ندارد. میخواهد عید مبعث باشد یا شب چله. همه هنرنمایی برنامهسازان سیما همانی است که سالها قبل هم بود. پخش نماهنگ، گذاشتن سبدهای گل بزرگ روی میزها و دعوت از مهمانان جورواجور. ساختن برنامههای مهمانمحور هم که دیگر شاخ کارهاست. هر شبکه استودیویی جور کند و یکی دو تا از مجریانش را مامور کند تا کت و شلوار تمیزشان را بپوشند و لبخند بزنند و با پرداخت سکههای بیشتر و دعوت از میهمانان هرچه کلهگندهتر سعی کنند در این ماراتن تکراری و اغلب ملالآور برنده شوند.
گل این ماجرا را هم هر بار در شب عید و ساعات تحویل سال شاهدیم. با وجود این که همه میدانند برنامه سازی و نشاندن بیننده در این اوقات و در روزهای تعطیلات نوروزی چه اهمیتی برای رسانه فراگیر دارد، اما هر سال همان برنامه قبلی تکرار میشود. شاید مهمانها عوض شوند، اما همین. نه فرصت چند ماهه برای برنامه سازی، نه شور و شوق جلب مخاطب در نوروز و نه همه دلایل دیگر نتوانسته رسانه دستوپا چلفتی را تکانی بدهد. اتفاقی که مشابه آن را امسال هم شاهد خواهیم بود. از چند هفته مانده به سال نو معلوم بود که این بار هم شبکهها چیزی در چنته ندارند. باز هم در زمان سال تحویل مردم باید ریموت به دست از این کانال به آن یکی بروند تا ببینند مثلا چه چهره فوقالعادهای قرار است مهمان مجری سال تحویل باشد.
چند تا آهنگ پخش شود، دوربین کمی در میان مردم و در بازار شب عید بچرخد، تماس زندهای داشته باشیم با حافظیه و کیش و اینور و آنور و تمام. تا آخر نوروز هم هر شبکه دلش را خوش میکند به یکی دو تا سریال که مثلا گل کارهاست و قرار است لبخند به لب مردم بیاورد، کمی فیلم جدید آمریکایی پخش کنیم –که بسیاری از مردم نسخههای کاملترشان را قبلا دیدهاند- و دلمان را خوش کنیم به خندوانه ویژه نوروز و پایتخت ۶ که هر شب ساعتی مردم را بنشاند پای گیرندهها. درست مثل پارسال و پیارسال.
یک سال با کلاهقرمزی و یک سال بدون آن. شاید دورهمی باشد، شاید هم نباشد. همه آنچه دهها شبکه برای مردم تدارک میبینند همین دو سه جمله است. در حالی که شبکههای ایرانیزبان آنور آب با بودجهای بسیار محدود، با کمی خلاقیت و کمی دست بازتر، باز هم بخش بزرگی از سهم بینندگان را خواهند گرفت و روی اعصاب آقای علیعسگری و همکارانشان خواهند رفت. با درک درستتری از مفهوم سرگرمی و با استفاده بهتر از امکاناتی که در اختیار دارند.
جوانترها یادشان نیست، اما همین صدا و سیما در اواخر دهه شصت و دهه هفتاد، یعنی زمانی که یک دهم امروز هم بودجه و عظمت نداشت، در اعیاد دست پرتری داشت. جنگهای اجتماعی، برنامههای آیتمی طنز که داریوش کاردان، مهران مدیری یا بقیه میساختند، سریالهای باکیفیتتر و در مجموع کنداکتورهایی قابلدفاعتر. اما امروز... شاید در سالهای گذشته، یکی از بهترین برنامههای ویژه آخر سال را عادل فردوسیپور و تیمش در نود ارائه میکردند که آن هم به کل هوا شد. شاید یکی از برنامههای مورد توجه مردم در سالهای اخیر سهستاره بوده که امسال همان را هم نداشتیم. برای چهارشنبهسوری هم قاعدتا برنامه خاصی نداریم و باید وقت را به ترساندن بچهها از ترقهبازی و پخش فیلمهای اکشن و نوجوانپسند بگذرانیم. شاید تصور حضرات این است که پس از گذراندن یک سال سخت کرونایی، شادی و فراغت برای مردم خوب نیست.
هیولای رسانهملی، ولو شده بر خاک، نه حرفی برای گفتن دارد و نه دل و دماغی برای هنرنمایی. با نفسهای به شماره افتاده روز را به شب میرساند و شب را به روز؛ و این را در روزهای آغازین بهار و در اوقات خوش تعطیلات، بهتر از همیشه میشود به تماشا نشست.