بلافاصله تماس راننده به پلیس آگاهی پایتخت اعلام شد و با این احتمال که مرد مسافر قصد سرقت مسلحانه از طلافروشی در خیابان جنتآباد جنوبی را دارد، تیمی از کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شدند. همچنین مأموران گشت کلانتری 138 جنتآباد محدوده را زیر نظر گرفتند.
حدود 24 ساعت بعد از تماس راننده، مأموران کلانتری به مرد جوانی مشکوک شدند که دوبار وارد مغازه طلافروشی در ابتدای پاساژ شد و از آن بیرون آمد. رفتار مشکوک مرد جوان نظر مأموران را به خود جلب کرد و با تطبیق مشخصاتی که راننده جوان به آنها داده بود، مرد جوان شناسایی شد.
تیراندازی در محاصره پلیس
وقتی مأموران به سمت او رفتند تا دستگیرش کنند مرد جوان به محض مشاهده مأموران پلیس به جای تسلیم شدن اسلحه کلتی را که همراه داشت به سمت مأموران گرفت، بعد به طرف خودروی پژویی که کنارش پارک شده بود، رفت و پشت خودرو سنگر گرفت و شروع به تیراندازی کرد. گلوله مرد مسلح به چند خودروی عبوری اصابت کرد و مأموران کلانتری قبل از اینکه وی به رهگذران آسیب برساند او را در محاصره درآورده و بازداشت کردند.
سرهنگ جلیل موقوفه ای، رئیس پلیس پیشگیری تهران بزرگ در رابطه با این خبر گفت: با هوشیاری و درایت مأموران، سارق زمینگیر و خلع سلاح شد و یک قبضه کلت کمری به همراه ۱۰ عدد فشنگ و یک عدد شوکر از سارق کشف شد؛ وی مدعی شد اسلحه را از یکی از شهرهای غربی کشور خریده است.
متهم به دستور بازپرس مرتضی رسولی از شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران در اختیار کارآگاهان اداره یکم قرار داده شد و تحقیقات برای شناسایی جرایم احتمالی او ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
چه شد که به فکر سرقت افتادی؟
آژانس مسافرتی داشتم اما با شیوع کرونا کسب و کارم تعطیل شد و خیلی زود ورشکسته شدم. بیش از دو میلیارد تومان بدهی به بار آوردم و نمیدانستم چکار باید انجام دهم. طلبکاران لحظهای رهایم نمیکردند و درنهایت پدرم قبول کرد بدهیام را پرداخت کند. اما از برادرم خواست با طلبکاران صحبت کند و بدهیها را بدهد. برادرم بدهی چند نفر را پرداخت کرد اما باقی پولها را که بیش از یک میلیارد تومان بود برای خودش برداشت. من ماندم و بقیه طلبکاران و تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که سرقت کنم.
نقشهات چه بود؟
دو هفته قبل در اینترنت فروشنده اسلحهای را پیدا کردم و برای تحویل اسلحه و تیر به یکی از شهرهای غربی کشور سفر کردم و اسلحه را به تهران آوردم. روز قبل خودروی تاکسی اینترنتی گرفته و به خیابان جنتآباد جنوبی رفتم. از طلافروشیها عکس گرفتم و یکی از طلافروشیها را که ابتدای پاساژ بود و سرقت از آن راحتتر بود، انتخاب کردم.
فردای آن روز خودروی دیگری کرایه کردم و چند خیابان جلوتر از محل سرقت از ماشین پیاده شدم. از راننده خواستم 10 دقیقه صبر کند و به دروغ گفتم مادرم مریض است و برای درمان به مطب دکتر در این محدوده آمده است. میخواستم بعد از سرقت با تاکسی اینترنتی از صحنه فرار کنم.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
وارد طلافروشی که شدم، دو دقیقه آنجا ماندم و بعد بیرون آمده و باز داخل شدم و از فروشنده سؤالی کردم و دوباره بیرون آمدم. شرایط برای سرقت مناسب نبود و خواستم برای بار سوم وارد شوم که مأموران به من مشکوک شده و دستگیرم کردند.