دکتر هاردینگ بر نقش ضروری بازی در پرورش رشد همه جانبه کودکان خردسال تاکید کرد. کودکان به طور طبیعی به بازی مرتبط هستند و هر گونه انحراف مداوم از این طراحی استادانه عواقبی دارد.
وی دوگانگی دیرینه بین بازی و یادگیری را به چالش میکشد و عملکرد محوری بازی در طیف آموزشی دوران کودکی را برجسته میکند.
هاردینگ میگوید: درست در همین لحظه، مغز وی نیز شروع به تغییر خواهد کرد و با شادی فعال میشود زیرا ارتباطات بین نورونها پیشرفت چشمگیری میکند.
وی مشاهداتی در مورد چگونگی اشتیاق ذاتی مغز کودک و شکوفایی از طریق بازی ارائه میدهد.
هاردینگ بیان کرد که شرکت در فعالیتهای بازی و تجربیات حسی بهطور قابلتوجهی در روند ایجاد مسیرهای عصبی جدید موثر است و پایهای قوی برای یادگیری و رشد آینده ایجاد میکند. این مسیرهای عصبی که قبل از رسیدن به ۶ سالگی از طریق بازی ایجاد شدهاند، به طور قابلتوجهی بر ظرفیتها و فرصتهای یادگیری آینده کودک تأثیر میگذارد.
دکتر هاردینگ بازی را بهعنوان عنصری اساسی در معماری رشد کودک مطرح میکند.
طبق آخرین تحقیقات، هیچ شکی نیست که مغز عاشق بازی کردن است و زمان آن رسیده که ما در بزرگسالی نیز با این مفهوم کنار بیاییم.
محققان در عبور از چالشهای بیسابقه همچون همهگیری، بر ضرورت اولویتبندی بازی و راهبردهای مداخله زودهنگام برای حمایت مؤثر از کودکانی که طوفان همهگیری را پشت سر گذاشتهاند، تأکید میکنند.