«کارلوس کی روش»
به این دلیل که حالا او خیلی فراتر از یک مربی فوتبال در معادلات سیاسی تاثیر گذار است.
نوروز 94 و بازی های دوستانه با دو تیم شیلی و سوئد قرار بود شام آخر مرد پرتغالی باشد، کراوات زده بود، برای کی روش و ما «کراوات» علاوه بر تمام مفاهیمی قبلی که در این سرزمین دارد یک نشانه ی دیگر هم هست؛ کراوات لباس اعتراض است. باور کرده بودیم که این آخرین نمایش تیم کی روش است، اما ماند تا همین امروز پس از 12 ماه ماه بارها حرف رفتن شد و نرفت یا نگهش داشتند یا مصلحت نبود یا ...پیشنهاد آفریقای جنوبی و سائوپائولو و مکزیک از جمله پیشنهادهای دانه درشت بود کی روش در تمام سال در صفحه ی شطرنج وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال جا به جا شد تا برگ بازی را به نفع طرف های دعوا بر گرداند، خیلی اوقات نمی دانست و گاها می دانست؛ نمونه اش این آخرین استعفا که به اردیبهشت سال بعد موکول شده، هر وقت زور رفتن چربید اعتراضات تا پشت در اتاق روحانی رسید، غروری که به تیم یکدست ایران نسخه ی کی روش تزریق شده به مذاق مردم خوش می آید.
او در میانه ی شطرنج وزیر ورزش نه چندان حرفه ای و رئیس فدراسیون منفعت طلب به وقتش مچ طرفداران رحمتی را هم خواباند با چهار دروازه بان به کنفرانس مطبوعاتی آمد همین جنس رفتار را در کوران انتقاد از خالکوبی های اشکان دژاگه و کاپیتانی خلق الساعه اش مشاهده کردیم؛ بازیکنی که تهدید به حذف شده بود، تبدیل به کاپیتان تیم شد. مربی پشت بازیکنش درآمد. و بعدتر در دوحه رفت که سایه اش بالای سر تیم امید هم باشد، سایه ی پدرانه ای برای امثال ترابی که اتفاقا خود کی روش چهره اش کرده بود، اما خب حاجی مایلی سایه را تهدید دید و...
کی روش در همه ی احوال تیمش را رها نکرد، جوانگرایی بی رحمانه اش را ادامه داد، بازیکنان جوان را از دل لیگ می مکید به ترکیب اصلی تیم ملی می آورد، حتی برای باشگاه ها بازیکن سازی کرد، معکوس آنچه که باید در عالم واقع انجام شود. کی روش مدل خودش را وارد فوتبال ایرانی کرده، می گویند نزدیک به 40 میلیارد تومان از قبال قرارداد با فدراسیون کاسب شده، خیلی نجومی است چه کارها که نمی شود کرد؟! اما می ارزد، دیوانه نشده ام! کی روش همانی است که تیمش مقابل آرژانتین هم ترس حقیر شدن به جانمان نمی اندازد، کی روش همان یوزپلنگی است که روی پیراهن تیم ملی نقش بسته است «مغرور و جنگجو و در نهایت دوست داشتنی»
«برانکو ایوانکوویچ»
به این دلیل که تصور لیگ بدون اندیشه های او این تورنمنت را به گردهمایی فوتبالی در حد محلات تبدیل می کند
اوایل سال بود که صدای پای قطبی و برانکو به گوش می رسید، تیم درخشان خیلی آشفته بود، اگر نتایج الاکلنگی در آسیا نبود به 94 نمی کشید، برانکو آمد؛ همان مدل نتایج درخشان را در لیگ و آسیا ادامه داد، آن برانکوی محافظه کار و مستاصل تیم ملی دوره دادکان چه کاری می توانست بکند؟ با این پرسپولیس خرفت پرحاشیه که از هر گوشه اش بوی شکست، اختلاف و ناهماهنگی به مشام می رسید، نه برانکو انتخاب خوبی نبود! برانکوی پرسپولیس لجباز هم شده بود؛ صادقیان را با همکاری کریم پر داد، سید جلال را هیچ جوره نخواست، نقل و انتقالات تمام شد، پرسپولیس نوری را هم از دست داد، بدون آنکه جایگزینی برایش داشته باشد، گابریل را هم که برانکو نخواست! لیگ شروع شد و پرسپولیس فقط می باخت و در ته جدول جا خوش کرده بود، هر چه برانکو وعده ی قهرمانی می داد طرفداران رقیب می خندیدند اما...
روزگار دیگری شد؛ فوتبال مدرن، پاسکاری های متوالی در فشار، 1-3-2-4 هجومی در حین بازی سوئیچ میشد به 2-4-4 حتی 3-3-4 تیم برانکو اگر نمی برد هم حریفانش را تحقیر می کرد، شعبده های برانکو ورزشگاه ها را پرتر می کرد، هر تیمی که نمی باخت در رفته بود.
یک کراوات روح پرسپولیس دهه 60 را زنده کرده بود؛ آنقدر این روح قوی بود که سوشا و حاشیه هایش هم کاری نتوانستند بکنند، پرسپولیس در اوج تصمیمات اشتباهی که داوران می گرفتند ادامه داد و می دهد شاید قهرمان نشوند، اما کلی خاطرات خوب ساخته اند؛ یک مسلمان نیمه جان را دوباره تحویل فوتبال دادند، حاجی انصاری را تحویل تیم ملی دادند، طارمی را ستاره کردند، دو هافبک دفاعی مطمئن ساختند و کلی حرکات ترکیبی که قلقلک می دهد فوتبالی ها را.
«محمد مایلی کهن»
به این دلیل که اصرار عجیبی بر اشتباه دارد و البته عینکی که از دائی جان ناپلئون بر روی چشمان او بر جا مانده بی تاثیر نیست.
حاجی جان شما ژیانید؛ یک بار هوا بهاری بود و جاده هم خوب و سراشیبی، باک بنزیتان پر بود؛ در جام ملت های 96 نتیجه گرفتید، ژیان سواری چسبید. اما همیشه که بهار نیست، همیشه که...حالا شما جلال چراغپور و مجید خان جلالی را هم کمک بیاور که هل بدهند، نه آقاجان! متاسفانه و شوربختانه دوره ی شما خیلی وقت ها پیش گذشته است، اگر آشفته بازار فدراسیون فوتبال نبود و حبیب جان کاشانی نمی آمد که شما کجا و تیم امید کجا؟ ژیان را باید در جایی گذاشت، رویش را دستمال کشید با تماشایش عشق کرد! این که ما چگونه با تماشای چهره ی شما عشق می کنیم، مسئولیتش و تلاش مضاعفش با ما ! ما را با بی عملی شما خوش است، حاجی جان فوتبال امروز جاده ی پربرف و یخ زده ی گردنه ی کوهستانی است، ژیان قفل می کند بدتر اینکه سقوط می کند، جاده بی رحم است، لامصب!
کدام مربی هم نسل شما نتیجه می گیرد؟ که شما توقع نتیجه گیری دارید؟ آن هایی هم که هستند، شانسی اند! اتفاقی اند! شما دوره ای ژیان در سراشیبی بودید، آن ها مثل مظلومی در استقلال پی کی اند در هوای ملس شهریور! فعلا خوشند، اما فوتبال مدرن له می کند، مربیانی که به علم روز مجهز نشوند. دست شما درد نکند روح پلید کی روشی پور را نشانمان دادی، آری شما راست می گویی شما و دوستانتان راست می گویید، تیم امید برنامه داشت، اصلا کلی طرح و پلان داشت، چراغپور با ماژیک های خوشرنگش نشانمان داد؛ کلی مربع، مستطیل و دایره کشید، حق با شماهاست! شماها آنقدر خوبید که باید جملگی استراحت کنید آخر استراحت به چهره ی شما بیشتر می آید، ژیان هم در موزه قشنگ تر است، ما متاسفانه مدتی است در شهرمان ماشین های مدل بالایی از جنس برانکو و کی روش داریم، سواری شما ذلت است نه لذت.
«علیرضا فغانی»
به این دلیل که سیر عجیبی را در یک سال گذشته طی کرد، از پرسپولیس کشون تا قضاوت در فینال جام باشگاه های جهان.
ورزشگاه مملو از جمعیت تبریز و تراکتوری که نفت را تحت فشار گذاشته بود و با سه گل جلو افتاده بود، همه ی ایران منتظر قهرمانی تراکتور بود، آندو دو بار از فغانی کارت گرفت و اخراج شد، موازنه وسط زمین بهم خورده بود و نفت هر لحظه بوی گل می داد، نفتی ها جلو کشیدند و بازی هم به تساوی رسید، اما بر خلاف انتظار نه از شور و حرارت تبریزی ها کاسته شد و نه نگرانی خاصی در چهره اولویرا و شاگردانش دیده می شد، آن چه که از تصاویر تلویزیونی می دیدیم با محاسبات جور نمی آمد! چرا تراکتوری ها بازی را حفظ کرده اند؟ سپاهان با دو گل پیش افتاده، انگار نه انگار، تماشاچیان سر از پا نمی شناختند. در مورد آن شب سخن بسیار آمده، کسی نفهمید چه شد که جام از تبریز به سمت اصفهان سر خورد، از آن شب دو نفر محروم شدند؛ علیرضا فغانی و گوینده ی استادیوم.
بازی پرسپولیس و ذوب آهن در تهران؛ پرسپولیسی که خوب بازی می کند و نتیجه نمی گیرد، کم کم صبر تماشاچیان قرمز رو به اتمام است، برانکو اوضاع خوبی ندارد، هر چند وعده ی روزهای خوش را می دهد، پرسپولیس ذوب آهن را زیر فشار گذاشته، یحیی کنار زمین کلافه شده، برانکو امیدوار است ورق برگردد؛ با یک پیروزی مهم اوضاع دگرگون شود.علیرضا فغانی داور بازی هر چه که میشد اشتباه کرد، تا ذوب آهن برنده ی بازی شود، آنقدر اشتباهات زیاد و یک طرفه بود که فردای بازی روزنامه خبرورزشی پر تیراژ ترین نشریه ورزشی تیتر زد:« داور پرسپولیس را کشت» یحیی هم از قضاوت یک طرفه داور شرمنده شد و عذر خواهی کرد.
فغانی در زمستان امسال فینال جام باشگاه های جهان که مابین بارسلونا و ریورپلاته برگزار شد را قضاوت کرد، در ژاپن. دستمزد او برای یک بازی معادل 6 سال سوت زدن در لیگ برتر بوده است، ما در انتهای 1394 نمی دانیم باید به پدیده ای به نام علیرضا فغانی افتخار کنیم؟ سرافکنده باشیم و یا اصلا نبینیمش؟ واقعا فغانی کدام یک از این هاست؟
«فرشته کریمی»
به این دلیل که زن بودن دشوار است و زن افتخار آفرین ورزشی بودن محال، کریمی یک دشوار و محال را سرانجام رسانده است.
دنیای تو کوچکتر می شود از همان لحظه ای که برادرت، پسر خاله ات و..می تواند آزادانه خنده اش را رها کند، تو اما نه! باید خنده ات را قورت بدهی، مبادا که دل هرزه ای بلرزد، دستانی از همان اوان کودکی دو طرف دنیایت را گرفته اند این کوچک سازی مدام ادامه دارد، مدرسه، خانه، بعدها محل کار؛ همان جایی که باید شوخی های جنسی همکارانت را نشنوی، همان هایی که توقع دارند تو زبده ترین و فرز ترین همکار دنیا باشی، اما «باید باید باید» در لحظاتی کر باشی، کور هم که چه بهتر! دنیای مردانه ی سالارانه...
حالا در این دنیا دختری تصمیم بگیرد از قلب نازی آباد سنت زده فوتبالیست شود که دیگر حساب کارش با کرام الکاتبین است، اصلا همین که ذهن و فکر اهالی خانه را دریبل بزند و توجیه کند خودش خلاقیتی در حد مارادونا می خواهد، فرشته کریمی یکی از اعضای تیم فوتبال بانوانی است که در سکوت محض خبری دو سال اردو رفتند و تمرین کردند و آماده شدند که اگر خدا خواست و مسئولین هم به همچنین، اگر شوهرم راضی بود! پدرم حرفی نداشت! پدر شوهرم غمزه نیامد! بروند آن طرف آب ها با همین حجاب اسلامی سرتا پا، قهرمان شوند؛ برای بعضی ها مضحک بود، برای برخی دیگر محال بود اما...
اما محال و مضحک و دشوار را انجام دادند، فرشته کریمی و یارانش کاری کردند که مردان ادعا دارند، آن ها عمل کردند؛ دست و پای زنانه و ظریف به نام «ایران» بیشتر می آید.
«هادی نوروزی»
به این دلیل که اوج یک فقدان بود؛ نبودش روحی شد در جان پرسپولیس.
انگار نوروزی وارث تمام نا به سامانی های ده سال اخیر پرسپولیس بود، سخت بود. آن همه نا ملایمت ها را به دوش کشیدن کاپیتان نتوانست. ده سال تغییرات مدیریتی بی دلیل و منفعت طلبانه را به دوش بکشد قلبش جایی نداشت، ، طی هشت سال احمدی نژاد هر بلایی که میشد سر پرسپولیس در آوردند. نوروزی وارث تمام بی مهری هایی بود که پرسپولیس را آرام نمی خواست، نیمه شبی که نفس هایش خس خس داشت فهمیده بود که رفتنش به عنوان بزرگتر تیم روحی از زندگی را به پیکر نیمه جان قرمزها تزریق خواهد کرد؛ رفت! فداکارانه و در تاریکی.
پرسپولیسی که ده سال غم زده بود، پس از فوت هادی سیاه پوشید، حالا لباس تیم به اوضاعش جور بود؛ باید یکی فدا میشد که وحدت وجود سر تاپای تیم را بگیرد، اتفاقا همان روح سرگردان دقیقه 24 چنان شکست ناپذیرشان کرده که نمی بازند، بیخود که نیست، یک عاشق از میان جمع کم شده، قلب عاشق ها خیلی بیشتر می تپد؛ خیلی بیشتر از یک آدم معمولی، او واجد پیچیدگی های فنی خاصی نبود، مثلا نه علی کریمی بود نه عابدزاده، اما این غیر قابل انکار بود که عاشق بود، با همه ی زورش اینکه زورش چقدر بود مهم نیست، «اینکه همه اش بود مهم تر است»
یکی که همه اش بود رفت، شوک عجیبی بود، دنیای امروز از این آدم ها کم دارد، از این هایی که با همه شان حضور دارند انقدر آدم ها حسابگر شده اند که برای هر جغرافیایی اندازه ای از وجودشان را خرج می کنند.
«مهدی رحمتی»
به این دلیل که کیفیت فنی بی نظیری دارد و البته مصداق تام و تمام بازیکن سالاری است.
در سالی که قلعه نوعی رفت، رحمتی آمد. یک برگشت قابل پیش بینی، که البته با توسیع اختیارات سنگربان - کاپیتان استقلال همراه شد، در قفس توری استقلال صدای ساز و دهل به گوش می رسید، پرویز خان می توانست با خیال راحت به عقب تیمش نگاه بیاندازد و مطمئن باشد آن آخرهای تیم یک سنگربان مطمئن هست که می تواند بازی ها را در بیاورد، همین گونه هم شد خیلی بیشتر از آنچه که فکرش را می کردیم، رحمتی خیلی بازی ها را در آورد؛ از حذف نفت در جام حذفی تا حملات پرسپولیس در دربی، رحمتی هر چقدر که خط هافبک استقلال محو بود، نشان و نمایش داشت، هر چقدر که مدافعان میانی کند بوده اند، او ذبل بود و امتیاز جمع کرد. آنقدر تاثیر گذار که نه زیر مجموعه مظلومی بلکه در کنار او قرار می گیرد، داستان همین جا گره می خورد....
رحمتی کیفیت فنی بالایی دارد و بی گمان بهترین دروازه بان لیگ است، اما هیچ کس اندازه ی خود او نمی تواند به کیفیت فنی که دارد ضربه بزند، رحمتی باید بیشتر مراقب رحمتی باشد.