کد مطلب: 33729
 
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۰۸
روزنامه جهان صنعت در یادداشتی نوشت: اگر به آنچه رفته است نظری بیندازیم، در می یابیم که اوقات بسیاری را از دست داده ایم و داشته های بسیاری را در گرد عبور زمانه و زبانه از اعتبار و ارزششان کاسته ایم و عقل و اندیشه را در بسیاری از بزنگاه های تاریخی، همچون برخی کتب بر طاقچه گذاشته و بدان کمتر رجوع به موقع داشته ایم؛ اکنون دوباره در یکی از همین بزنگاه های تاریخی هستیم.
نه بخروشیم، نه بفروشیم!
 
ایران خبر- این یادداشت به قلم حسین گنجی در ادامه می افزاید: ملت با اراده ای که به خرج داد و انتخابی که در 92 داشت، بهای دوباره به عقل و اندیشه داد. اکنون در بیشتر امور دولت به دست سر آمدان آن امر قرار گرفته است.

نیاز به موردی نام بردن نیست که چه تجربه داران سالیانی فراخوانده شده اند تا هر آنچه آزمون و خطا کرده اند، هر آنچه جزوه و نت برداشته اند، پس بدهند و با تدوین کتابی، جامعه آینده را برازنده کنند و از گذشته که همین نزدیکی رخ داد و ما را در چاه ویل فقر فرو غلتاند بیرون کشند اما گاهی در عجبیم که چرا این تجربه داران، سالیان درس و مشق خود را از یاد می برند و اهم و مهم نمی کنند.

اینکه تیم دیپلماتیک ما در حساس ترین مرحله از تاریخ معاصر خود قرار دارد، شکی نیست و این یادداشت کوچک نمی خواهد پنجه بر این برهه حساس بکشد. بلکه دعایی نثارشان می دارد؛ آنها دارند کارشان را خوب پیش می برند. آنها همان های هستند که این همه سال آزمون پس داده و فیش برداشته اند تا در چنین روزی از آن نکات و امتحانات بهره برداری کنند.

مشاهدات و قراین نشان می دهد که خوب پیش رفته اند و اگر پیروز شوند یا شکست بخورند، همه موازین و چارچوب های عرفی و عقلی و حرفه ای کار را رعایت کرده اند. از این رو، دلمان نمی سوزد و هر آنچه پیش آید، بابتش ناخشنود نخواهیم بودیم زیرا با تمام قوا و تمام ابزار و توان به میدان رفته ایم. تیم دیپلماتیک ما به قول مولانا تنها باید نه بخروشند و نه بفروشند بلکه با صبر و متانت و مراقبت تمام خواسته مطلوب را طلب کنند.

این خروش بی جهت و گاهی (زبانمان لال) فروش ها بوده که تا کنون کار ملک و مملکت را به این جا رسانده است. این بهترین روش میانه داری و معنا بخشی به واژه زیبنده «اعتدال» است که می تواند ما را از سخت ترین پیچ ها و باریک ترین راه ها عبور دهد اما باز گردیم به اوایل سخن و اینکه در حوزه های دیگر دولت، باید چه کند. ما یک جناح را نمی توانیم رها کنیم و انتظار داشته باشیم جناح دیگر پیش روی کند و گل بزند.

این همه هشدار، این همه سند معطل مانده، این همه سخن از برنامه ریزی و بها به اصلاح ساختارهای در هم ریخته و فرو شکافته، کی می خواهد گوشی یاید. اگر گشایشی از آن سو ایجاد شد که به حمد الله خواهد شد. در این سو باید بسترهای بهره کشی درست از آن ایجاد شود. بهره کشی از اتفاق، یعنی شرایطی مهیا تا هم اتفاق خوش مدام شود و بعد کاسه چه کنم چه کنم دست نگیریم و هم اگر اتفاق نامیمونی رخ داد، داستان بگم بگم را آغاز نکنیم.

ما و فرهنگ ما و نظام برنامه ریزی و مدیریتی ما دچار مشکلات عدیده و بزرگیست که هیچ کدامشان به آن سوی مرزها مرتبط نیست. اینها بدون پول و هزینه بر طرف می شود. نیاز به به کارگیری مدیران جدی و مجرب و به کارگیری عاقلانیست که صحنه کارزار را به دلیل شرایط بد و گل آلود رها کرده اند و گوشه نشینی را برگزیده اند.

وقتی قانون خوبمان نیز به درستی اجرا نمی شود، وقتی برنامه تدوین شده (و مورد قبول اکثریت) بر طاقچه ادارات خاک می خورد، وقتی مناطق محروم با تمام یارانه ها همچنان محروم تر می شوند و مناطق دیگر نیز بدان می پیوندند و حین حال، در جای دیگر امکانات حباب وار بزرگ شده است، وقتی ریشه ها را حل نکرده ایم و بر سر سر شاخه ها و حرص آنها می جنگیم، وقتی خاک را بد حاصل داریم و مدام می خواهیم بهترین نهال ها را بدان بکاریم؛ معلوم است کار یکجای دیگر عیب و ایراد دارد. نوع نگاه و روش برخورد و شیوه مدیریت سیستم غلط است. باید اصلاح ساختاری را نمی دانم به صورت مرام وار یا قانون وار به ایجاد یک پروپاگاندای فرهنگی آغاز کنیم. مدت هاست هر فعل و جمله و معنا و مفهوم و برنامه ای وارد ایران می شود یا از درون خود مجموعه می جوشد، ابتدا صورت بندی خوبی دارد ولی به مرور دچار استحاله و دگردیسی می شود و معنا و مفهوم واقعی خود را از دست می دهد.

به هر حوزه که نگاه می کنیم اگر متهم نشویم که سیاه نمایی می کنیم انقدر نواقص بسیار است که نفس می گیرد. باید «طرح آشتی ملی» را زودتر از اینها روی میز گذاشت. باید مدیرانی را تربیت کرد یا از پستوها بیرون کشید و به کار گمارد تا معنا و مفهوم برنامه ریزی را، زمان و هزینه - فرصت را، ارزش و معیار و آمار را به معنای واقعی خود برگردانند.

همه چیز در دوره ای طولانی رو به سقوط بوده و همچنان با اینکه شیب کند شده ولی روند تا حدودی ادامه دارد. ما باید شیب سقوط را به شیب صعود تغییر دهیم و این کار به مراتب سخت تری است و برای رایزنی های داخلی و درونی، نیازمند تیم هایی به مراتب قوی تر از تیم دیپلماتیک توانمند خارجی هستیم.

شاید به تعبیری، پیج اصلی و تاریخی ما و اولویت اصلی ما، درون است. این سیب، باید از درون آفت زدایی شود؛ هرچند فضای بیرونی و محیطی و منطقه ای هم مهم است. شرایط پس از تحریم یا پس از اتفاق که هر چه می خواهد باشد، مهم تر است. ما باید دست به اصلاحات اساسی بزنیم. روحیه کار در کشور با ضربه جدی روبه رو شده است. فساد های اخیر نشان می دهد وجدان کاری و اخلاق در کشور با ضربه جدی مواجهه شده است. شرایط مناطق محروم نشان می دهد سلامت و حیات و رشد و آینده کودکان این مرز و بوم با ضربه جدی رو به رو شده است.

شرایط مصرفی کشور نشان می دهد، آموزه ها و ارزش ها با ضربه جدی روبه رو شده است. فعالیت های مدنی، اجتماعی، سیاسی و کرختی برخی فضاهای دانشجویی نشان می دهد جو اعتماد عمومی با مشکلاتی روبه رو شده است. منفعت طلبی و فرد گرایی نشان می دهد، کار گروهی و سرمایه اجتماعی و تعابیری مثل ایثار و گذشت و فداکاری و... با ضربه جدی روبه رو شده است.

تا مادامی که بر سر بر طرف کردن اینها بحث نشود، توافقی صورت نگیرد و برنامه ریزی (که همین واژه برنامه ریزی هم با ضربه جدی روبه رو شده) صورت نگیرد، هر توافق خارجی نمی تواند بار مشکلات را سبک کند و تنها مسکنی برای این درد که همه به نوعی شاهد و ناظر عمیق شدنش هستیم، خواهد بود.

منبع: روزنامه جهان اقتصاد