کد مطلب: 120178
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۱۲
زندگی شهر نشینی همواره با پیشرفت و استفاده از فضاهای مثبت ارمغانهای شومی هم به همراه داشته است چرا که کلیه این پیشرفتها و تکنولوژیهای متنوع صرفاً هدف اصلیشان رونق اقتصادی و نوعی مادیگرایی و ترویج آن است که بشر خواسته یا ناخواسته درگیر آن شده است. اما در این یادداشت از منظر دیگری به مسأله سلامت روان میپردازیم.
به گزارش
ایران خبر، یکی از بزرگترین چالشهای روزمره که تقریباً همه اقشار را درگیر خود کرده ترافیکهای شهری است و فرد وقتی که از ترافیک خسته میشود و به آسمان نگاهی میاندازد تا حالش کمی بهتر شود متوجه آلودگی هوا میشود و متأثرتر میشود. پس به نوعی میتوان گفت معضل ترافیک و آلودگی هوا همگانیترین معضل زندگی مردم هستند که هر قشری را خواه ثروتمند و خواه فقیر درگیر خودش میکند. این معضل در اکثر کشورها وجود دارد و برخوردهای متنوعی با آن میشود ولیکن در کشور ما صرفاً به بعد آسیب و خطرنگری آن توجه شده و به همین دلیل بسیار ناموفق بودهایم چرا که دائماً در دیدگاه خطرنگر صرفاً ما به دنبال حذف آسیب هستیم. حال سؤال این است کدام دولت میتواند این معضل را حل کند و حتی به صورت شعار گونه ادعای از بین بردن آن را داشته باشد. نکته مهم دقیقاً همین است که مردم منتظر اقدامات دولتها هستند و دولتها هم با مسائل بسیار پیچیده گوناگونی درگیرند که همیشه در حل این مسائل ناکام میمانند پس یک سیکل معیوب همیشه در حال اتفاق افتادن است. حال در دید گاه دیگر که دقیقاً مقابل این دیدگاه است تمرکز بر روی افزایش تابآوری مردم است. در حافظه نسلی نوع بشر انسان همیشه به دنبال الگوهای کهن و وراثتی خود بوده است و دقیقاً مشاهده میکنیم به محض این که زمان تفریح داشته باشیم به طبیعت رفته و کنار رودخانه نشسته و از غذاهای محلی استفاده میکنیم و لذت میبریم. این دقیقاً همان کاری است که اجداد ما انجام دادهاند و در حافظه ما به ارث رسیده که برای رسیدن به آرامش باید مقداری از معاش و فعالیت اقتصادی دست کشیده و به دامان طبیعت رفت و هر چه بکرتر باشد میزان لذت ما بیشتر است و مفهوم زندگی ارگانیک امروزه متولد همین دیدگاه است. در دیدگاه تابآوری ما بر سر یک دو راهی قرار داریم: حل مسأله یا اعتراض. با توجه به این که مردم از حل مشکلات ترافیک و آلودگی هوا و رفع کامل آن تقریباً ناامید شدهاند پس روز به روز ترس از خطرات آن مثل سرطانها و مشکلات روان بیشتر ذهنشان را درگیر میکند و چون کاملاً خطرنگر به مسأله نگریستهاند هیچ راهکار حل مسألهای به ذهنشان خطور نمیکند و این گونه شاهد عصبیت، خشونت، افسردگی و میزان بالای اختلالات روانی در جامعه هستیم. ای کاش کمی به کشورهای دیگر نگاه کنیم.
مثلاً پکن پایتخت صنعتی چین و یکی از مهمترین شهرهای دنیا یکی از آلودهترین شهرهای دنیاست ولی پژوهشهای متعدد از میزان سلامت روان در مردم آن شهر خبر میدهد پس متوجه میشویم ذات آلودگی و ترافیک جدا از مسائل آسیبهای پزشکی و فیزیولوژی نباید این چنین باعث خشم و نامیدی و خستگی افراد شود مگر این که نوع تفریحات مردم و نوع نگاه آنان به مسأله به تلخترین وجه ممکن باشد.
ای کاش مسئولین به جای این که این قدر به فکر حل مشکلات به صورت سخت افزاری هستند کمی از دیدگاه انسانی و نرم افزاری مسائل را حل میکردند. مثلاً ترافیک تهران یک معضل پیچیده است که شاید تا سالها ادامه داشته باشد و اقدامات زیادی هم در این خصوص انجام شده است اما آیا راجع به تابآوری مردم تهران و یا سایر شهرهای پر ترافیک و آلوده هم اقدامی شده است؟ فعالیت خاصی انجام گرفته است؟ پاسخ همه سؤالات خیر است.
مردم شاید به دلیل ضعف سیستمهای آموزشی بشدت منتظر حل مسأله توسط دیگری هستند و خود را در حل مسأله بسیار ناکارآمد فرض میکنند طوری که گاهی فقط به همان اعتراضات اجتماعی و دنیای مجازی اکتفا میکنند. آموزش تفکر، آموزش شاد زیستن، مهارت زندگی خصوصاً تصمیمگیری و حل مسأله را چه زمانی آموختهاند که حال ما توقع برخوردهای تاب آورانه داشته باشیم. از این پس ما برای حل مسائل سخت کشور نیز باید از پتانسیل روان شناسی و جامعه شناسان استفاده کنیم چرا که حلقه مفقوده بین مردم و مشکلات این گروهاند که میتوانند نوع اندیشیدن را آموزش دهند.
مردم به ظاهر از مشکلات اقتصادی و آلودگی و ترافیک مینالند ولی اینها نوک قله کوه یخ است . مسأله اساسی احساس تنهایی و بیارزشی، پرخاشگری و حس ناامیدی و نداشتن حال خوب است که مثل یک چرخه باطل دائم در حال چرخیدن است. انواع اعتیادها، خشونتها و.... خروجی حل مسأله غلط این مسائل است که فرد بدون آگاهی صرفاً برای سلامت روان به روش غلط میجنگد. در روان شناسی جدید خوشبختی نداشتن مشکل نیست بلکه توان کنار آمدن با آن و مقابله با آن است و به نوعی مشکل مهم نیست بلکه نوع نگاه به مشکل مهم است و جامعه تاب آور جامعهای است که در آن مردم درد را جزئی از رشد میدانند و توان مقابله با استرسها و شوکهای آنی مثل مشکلات اقتصادی امروز و توان ریسک را دارا هستند.
جامعه تاب آور توان کار مشارکتی بالایی دارد و از فردگرایی به جمعگرایی علاقه نشان میدهد. دقیقاً اتفاقی که امروزه در کشور ما برعکس در حال اتفاق افتادن است، بیان نگرانی و شکایت کردن چیزی را عوض نمیکند جز این که خدشههای جدی به سلامت روان میزند و همیشه آنهایی که بیشتر از همه اعتراض میکنند کمتر فعالیت انجام میدهند و در انتها باید به این نکته توجه داشت که مشکلات زندگی مدرن مثل ترافیک، آلودگی هوا، بیکاری، اعتیاد و... صرفاً زمانی میتواند کمر مردم یک جامعه را خم کند که آن مردم به ابزار مهارتهای تابآوری تجهیز نشده باشند و مهارتهای حل مسأله را نیاموخته باشند و این وظیفه سیستمهای آموزشی است که به جای آموزشهای کسالت بار که صرفاً هوش شناختی کودکان را آن هم به صورت گذرا بالا میبرد روی هیجانات و هوش اجتماعی آنها کار کند تا هر فرد بداند که خود جزئی از چرخه حل مشکل است نه فقط یک معترض به مشکلات.