اگر جامعه را به مثابه یک کالبد در نظر بگیریم بواقع زنان روح این کالبد هستند. جایگاه زنان در جامعه و خانواده را نباید صرف نقش و وظایف اجتماعی در نظر گرفت بلکه باید وجود زن را به مثابه هوای زندگی جمعی دانست. جریان زندگی بیش از هر اکسیری نیازمند برخورداری از وجود شایسته، بالنده، موفق و پر انرژی زنان است، بنابراین هر جامعهای که به سمت رشد و تعالی سیر میکند، بیگمان از زنان برخوردار از سلامت جسمی و روانی بهرهمند است و در مقابل جامعه با عدم برخورداری از این امتیاز به ورطه سقوط و فروپاشی پیش خواهد رفت.
براساس مطالعات و پژوهشهای مختلف مواجهه زنان با مصرف مواد، متأثر از دو عامل، جنسی، یعنی تفاوتهای بیولوژیکی و جنسیت، یعنی تفاوتهای فرهنگی است. بر همین پایه باید توجه داشت که جنبههای اعتیاد در زنان نسبت به مردان تحت تأثیر متغیرهای متفاوت و جنبههای روانی دیگری است.
چهار مؤلفه در گرایش به مواد مخدر بانوان نقش اصلی دارند که عبارتند از:
الف- کسب قدرت و هویتیابی: پیامدهای روانشناختی تمایل به مصرف مواد مخدر برای دستیابی به جلوههای زیبایی و جذابیت بیشتر، تناسب اندام، کسب تجربههای زیستی همانند مردان، کسب هویت اجتماعی متمایز، ژست اجتماعی و به روز بودن و پیشگیری از یکنواختی زندگی از مهمترین دلایل ثبت شده در این خصوص هستند که نقش عامل جنسیت در این مؤلفه بارز است.
ب- پاسخ به فشارهای اجتماعی: فشارهای عاطفی ناشی از آزار جسمی و جنسی، فرار از فشارهای روحی ناشی از محدودیتهای خانواده و محیط، فشار ناشی از مشکلات مالی و اقتصادی و بازخوردها و فشارهای روحی تحمیل شده به فرد از جمله عواملی است که تأثیر بسزایی در گرایش به مواد مخدر دارد.
ج- نقش خانواده و دوستان: کسب تأیید و پذیرش از طریق همراهی و همنوایی با دوستان، مصرف مواد توسط سایر افراد خانواده و عادی بودن مصرف مواد در فرهنگ خانوادگی بهعنوان یک الگوی پر فشار و مؤثر در گرایش افراد به مواد مخدر میباشند.
د- استفاده ابزاری از مواد: کسب لذت جنسی بیشتر، استفاده از مواد مخدر بهعنوان دارو و درمان در مواجهه با بیماریهای سخت و صعب العلاج، رفع خستگی، تحمل دردهای مزمن، کنترل بیماریهای روانی همچون افسردگی، اضطراب، ترس، تحریکپذیری و بهتر درس خواندن از جمله موارد ناشی از این موضوع است.
در پدیدار شدن اعتیاد سه ضلع مثلث فرد، خانواده و جامعه باید مورد توجه قرار گیرند. استفاده از الگوهای تربیتی شایسته و کسب مهارتهای زندگی در دوران نوجوانی و جوانی که شخصیت فرزندان در حال تکوین و شکلگیری است کمک خواهد کرد تا فرزندان در مواجهه با گروه همسالان و در هیجان خواهی و حس لذت از زندگی، مهارتها، قابلیتها و تواناییهای لازم را برای کنترل هیجانات، خشم و عصبانیت، مهارت«نه گفتن»، خودآگاهی، قاطعیت و جرأتمندی، تصمیمگیری و مدیریت استرس و اضطراب را بیاموزند و به کارگیرند تا تحت تأثیر عوامل محیط دچار مشکل نشوند.
در بعد اجتماعی نیز باید به این مسأله توجه داشت که پذیرش نقش و جایگاه زنان در بسترهای مناسب اجتماعی و حمایت از رشد اجتماعی، اشتغال، فعالیتهای اجتماعی و... میتواند منجر به توانمندسازی بانوان و کاهش مخاطراتی همچون فقر و عدم نشاط اجتماعی و سایر آسیبهای اجتماعی در میان بانوان شود. بیگمان عدم دسترسی به امکانات مالی و معیشتی، احساس محرومیت، ناکامی و افسردگی میتواند زمینهساز اعتیاد در میان زنان شود. از سویی دیگر باید به زمینههای متفاوت اجتماعی بروز اعتیاد در طبقات اجتماعی فقیر و غنی جامعه اشاره داشت. حضور در میهمانیها، پارتیها و مسافرتهای دسته جمعی کنترل نشده نیز میتواند زمینه ساز گرایش به مواد مخدر باشد.
باید به این نکته توجه داشت که هیجانخواهی، کنجکاوی، وابستگی، خشونت دیدگی، اعتراض و مقاومت و انزوا و رهایی از فشار مهمترین علل گرایش زنان به اعتیاد است و اگر به این موضوعات و راهکارهای لازم اندیشیده نشود، جامعه با عواقب و پیامدهای ناگواری مواجه خواهد شد.
آسیبپذیری و آسیبدیدگی زنان و عدم صیانت از سلامت جسمی و روانی آنها موجب افول اخلاق در جامعه و مسدودسازی شریانهای زندگی جمعی خواهد شد. نهاد خانواده با حضور زن شکل میگیرد و فرزندان سالم از درون این خانواده به سطح جامعه خواهند آمد و جامعهای سالم را پدیدار خواهند ساخت.
کاهش فرصت ازدواج دختران معتاد، طردشدن از خانواده، عدم ایفای نقش مادری، فروپاشی خانواده، نبود نظارت بر رفتار فرزندان، ارائه الگوی نامناسب رفتاری، کاهش روابط فامیلی و احتمال ابتلای اعضای خانواده به بیماریهایی از قبیل ایدز و... میتواند از پیامدهای اعتیاد زنان باشد. همچنین زنانی که در دام اعتیاد گرفتار هستند، دچار آسیبهای جدی از جمله تحقیر، تهدید، تمسخر، طرد از سوی خانواده، بدرفتاری اجتماعی، اذیت و آزار جنسی و روحی و صدمات جسمی میشوند.