هنرپیشه های موتورسوار از قدیم تا الان؛

ماندگارترین موتورسواری‌های عاشقانه‌ سینمای ایران

کد مطلب: 177637
 
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۵:۰۸
این بار به سراغ سکوت پرصدای دیوانه‌های موتور سوار در سینمای ایران می‌رویم که سوار بر دست تقدیر با اشک‌ها و لبخندها به دل جاده‌ها می‌زنند تا به مقصدی نامعلوم برسند.
 
به گزارش ایران خبر، این بار به سراغ سکوت پرصدای دیوانه‌های موتور سوار در سینمای ایران می‌رویم که سوار بر دست تقدیر با اشک‌ها و لبخندها به دل جاده‌ها می‌زنند تا به مقصدی نامعلوم برسند.
 
فرقی نمی‌کند چند سالتان است یا متولد چه دوره‌ای هستید. به هرحال، از قدیم تا به امروز بزرگترها همیشه گفته‌اند:"کسی که سوار موتور میشه دیوونست، کسی که ترک موتور می‌شینه از اون دیوونه‌تر!"
اما دوربین هنر هفتم هرگز با چشم اقلیت به جهان نگاه نکرده و نمیکند. او چیزی را نشان میدهد که از چشم همگان پوشیده مانده  و هرگز به آن توجه نشده است.

به بیان بهتر باید گفت، به فال نیک گرفتن این دیوانه بازی‌های خطرناک مثل موتور سواری دونفره، کارِ سینماست. سینما می‌تواند این رفتار دیوانه وار را طوری به تصویر بکشد که تمام خطراتش زیر بار زیبایی محو شوند و به چشم مخاطب نیایند، حتی از طرفی میتواند این فعل جنون آمیز را به نمادی از رهایی و زیبایی نیز تبدیل کند. موتور سواری در سینما ایران  در موفقیتهای مختلف با پیامهای متفاوتی به نمایش درآمده است که در بسیاری از فیلم‌ها به طلایی‌ترین سکانس مبدل شده. برا همین، این بار به سراغ سکوت پرصدای دیوانه‌های موتورسوار در سینمای ایران می‌رویم که سوار بر دست تقدیر با اشک‌ها و لبخندها  به دل جاده‌ها می‌زنند تا به مقصدی نامعلوم برسند.

علی و عاطفه / همسفر
اگر این لیست از ترتیب خاصی برای رتبه بندیِ "ماندگارترین موتور سواری تاریخ سینما ایران" پیروی میکرد،موتور سواری علی و عاطفه در فیلم همسفر مطمئنا  با امتیاز بالا صدر نشین بود! علی(با بازی بهروز وثوقی) مرد جوانیست که سرنوشت زندگی‌اش به دست خانواده‌ای ثروتمند و دختر جوان گمشده‌ی آن‌ها گره خورده. او برای پیدا کردن عاطفه(با بازی گوگوش) سوار بر موتور هوندای معروفش، به دل جاده شمال میزند تا دختر فراری خانواده را به آنها بازگرداند. همسفر شدن آنها در آغاز خیلی شیرین و دوست داشتنی نیست اما هرچه بیشتر می‌گذرد پایان سفر برای آن‌ها ترسناکتر می‌شود.


علی که ناجی عاطفه در طول سفر بوده است، مانع او برای بازگشتن به گذشته می‌شود و او را حتی به زور و اجبار، به آینده‌ای روشن‌تر دعوت می‌کند. از طرفی عاطفه از این آینده گریزان است و شناخت زیادی از علی ندارد برای همین همواره به فکر فرار از دست او و پناه به گذشته تاریک خود است. اما در آخر، با شناخت بیشتر علی و غیرت و مردانگی او، به علی اعتماد میکند همراهش می‌شود چرا که باور دارد علی اهل هرجایی که باشد قاصد شکفتن دوباره‌ی او در زندگی جدیدش است... پس سوار بر موتور علی به او تکیه می‌کند و همه‌ی تلخی های زندگی‌اش را در جاده زیر چرخ‌های موتور علی و صدای خنده‌هایش دفن می‌شود.

امیرعلی و نوشین/ لاتاری
موتور سواری امیرعلی و نوشین قابی آشنا برای اکثر جوانهاست. آنهایی که تنها پناهشان در سختی‌های زندگی ساعت کوتاهی لبخند و دور زدن در خیابان‌های شهر شلوغ است و به همین زمان‌های کوتاه دل خوش کرده اند. امیرعلی(با بازی ساعد سهیلی)  پسر عاشق پیشه با مشکلات زیاد که عاشق نوشین( با بازی زیبا کرمعلی) دختر سخت کوش و پرتلاش شده است،سوار با موتور همراه با نوشین به جاده‌های شهر پناه می‌برد.هر دوی آن‌ها هر روز با باری از مشکلات و سختی‌ها که برای اکثر ما غریب نیست، دست و پنجه نرم میکنند.
 

اما کنار هم  بودنشان این سختی‌ها را آسان‌تر که نه، قابل تحمل تر می‌کند. امیرعلی و نوشین مسافران آشنای خیابانها تهران هستند که هر روز سوار بر موتور با لبخند و صدای آوازشان به باد و جاده پناه می‌برند تا مشکلاتشان را از یاد ببرند. اما این  پناهگاه همیشگی،  با نبود نوشین بالاخره روزی به زندانی پر از خاطرات برای امیرعلی تبدیل می‌شود و لبخندهای عاشقانه جایشان را به پرسه‌های بی هدف در خیابان می‌دهند چرا که از هیچ کجای این شهر خالی از خاطرات او و نوشین نیست و این برای موتور سوار عاشقِ داستان ما سخت‌تر از تمام مشکلاتی است که قبلا به دوش میکشید.

جاوید و ابرا / یاغی
موتور سواری در سریال یاغی کمی با دیگر موتور سواری‌ها متفاوت است.چرا که در آن خبری از سودازدگی و خنده‌های از ته دل نیست.موتورِ جاوید(با بازی علی شادمان) برای ابرا(با بازی الیکا ناصری)همان اسب سفید رویایی قصه‌های کودکیست که برای نجات او از مشکلات می‌آید. از طرفی جاوید که قهرمان زندگی ابرا شده،خود به دنبال سر پناهی برای ابرا و خودش می‌گردد اما دنیا هرگز به زیبایی داستان‌های قدیمی یا حتی فیلم‌های عاشقانه نیست.
 

 
شاید بهتر باشد بگوییم موتور سواری برای جاوید و ابرا نه یک پناه امن بلکه توفیقی اجباری در تنهایی آنهاست. با این حال نمی‌توان گفت این وضعیت برای آن‌ها دشوار است چرا که ابرا یاغیِ سوار بر اسب رویایی اش را دوست دارد و جاوید ابرا را پناه تمام بی پناهی‌هایش می‌داند و همین امر این دو را  طوری کنار هم نگه داشته که هیچ فاصله‌ای توان مقابله با عشق آن‌ها را ندارد.

پیمان و سارا / همگناه
شاید بتوان گفت موتورِ پیمان(با بازی پدرام شریفی) در سریال همگناه معرفی برای شخصیت اوست.شخصیت مرموز او به راحتی قابل درک و شناسایی نیست برای همین روند آشنایی سارا(با بازی مارال نیک نام) با پیمان در نهایت دقیقا زمانی که او به از عشق خود نسبت به پیمان مطمئن شده، به یک موتور سوار عاشقانه در سطح شهر ختم می‌شود. سارا بالاخره به پیمان اعتماد می‌کند و او را یار پرسه‌های جنون‌آمیزش در سطح شهر سوار بر موتور می‌داند.
 

از طرفی، موتور سواری با پیمان تجربه‌ای جدید برای سارا صبور دختری از سطح بالای اجتماعی است که تا به حال همچین احساسی را تجربه نکرده . حسی از هیجان و شور زندگی در اوج آرامش  و قرار که هرجایی نمی‌توان آن را پیدا کرد.سارا با پیمان و موتورش به ابعادی جدید از زندگی خود و شخصیت پیمان دست میابد و همین اولین تجربه بودن و حس لذت بخش پناه جستن از فردی قابل اعتماد برای او، موتور سواری آن‌ها را ماندگار و این سکانس از سریال را طلایی می‌کند.

فریبرز و هدیه / سلطان
سلطان ماجرای مردی موتورسوار است به همین نام (فریبرز عرب‌نیا) در میانه‌ی جوانی و شروع دوران پختگی که کار درست‌وحسابی ندارد و با فیلم و سینما گذران می‌کند. خرده‌حسابی قدیمی به قدمت فرزند دوستش عادل (پولاد کیمیایی) با کسی دارد که باید آن را سربه‌سر کند. از سوی دیگر کسانی هستند که حریص زمین و برج‌سازی و پول و مهاجرت‌اند و دختری به نام مریم (هدیه تهرانی) که پدرش سرایدار خانه و باغی است که قرار است کوبیده شود و به برجی سر به فلک کشیده تبدیل شود اما در میانه‌ی این ماجراها اسناد ملکیت خانه و باغ از جیب سلطان سر درمی‌آورد و مریم برای بازپس‌گیری‌شان به سراغ او می‌رود.
 

اما در این بین دل آن‌ها به هم گره می‌خورد؛ و این ظاهراً غایت خواست سلطان از زندگی است: عشق. همان که رفیق اهل شیرین‌کاری سلطان می‌گوید که این عشق کار دست او خواهد داد؛ که می‌دهد. در یکی‌دو جای فیلم، سلطان دیالوگ سید در گوزن‌ها را تکرار می‌کند و می‌خواهد «یک جوری درست‌وحسابی کلکش کنده شود». دوستی قدیمی به نام کرم (کیانوش گرامی) که پاک و زلال نیست و مشخص نیست از یک زیرپله با ده‌پانزده سیخ جگر، چه‌گونه به ملکی چهارطبقه رسیده است، بانی «خیر» می‌شود و سرانجام او و سلطان به مرگ می‌رسند؛ یکی خودخواسته و دیگری ناخواسته.

داریوش و فرزانه / فریاد زیر آب
«فریاد زیر آب» عاشقانه‌ای است که تهران سال‌های دهه 50 را با یک موتور خاطره‌انگیز تر می‌کند. عشق مرتضی و مریم (بهروز به‌نژاد و شهره صولتی) که در حاشیه ماجرای عزت(داریوش اقبالی) و آذر(فرزانه تاییدی) نیز روایت می‌شود خود جای بحث دارد اما شرح فداکاری و ایثار عزت دستپاچه با بازی داریوش اقبالی برای نجات مادر معشوقش و وصال او به ویژه در آن سال‌ها از او یک قهرمان ساخته بود. هنوز هم پس از 45سال از گذشت آن روزها، موتورسوای داریوش و فرزانه در یادها ماندگار است.
 
منبع : برترین ها