تحقیقات میدانی مأموران نشان داد که اکبر توسط دوست 25 سالهاش به نام قاسم کشته شده و متهم به قتل هم پس از آنکه متوجه وخیم بودن حال اکبر شده، از محل جنایت فرار کرده است.
متهم وقتی متوجه شد پلیس به دنبال اوست و از آنجا که میدانست راه گریزی ندارد، پس از 15 روز خودش را به پلیس معرفی کرد و مورد بازجویی قرار گرفت.
متهم درخصوص علت درگیری با مقتول گفت: درگیری ما به چند ماه قبل برمیگردد. یک شب در خانه ما میهمانی بود و من و اکبر و 3 نفر از دوستانمان دور هم جمع شده بودیم. صبح روز بعد آن سه دوستم با من تماس گرفتند و مدعی شدند که در خانه تو 3 میلیون تومان از جیبمان سرقت شده است. من موضوع را به اکبر گفتم اما او زیر بار نرفت و منکر دزدی از دوستانم شد.
قاسم ادامه داد: یک روز پیش از درگیری مرگبار هم، اکبر یک جفت کتانی مارکدار را که با خفتگیری سرقت کرده بود، به من داد و فردای آن روز برای تحویل گرفتن آن به جلوی خانهام آمد اما من تحویل دادن کتانیها را مشروط به پس دادن 3 میلیون تومان پول دوستانم کردم. در این لحظه بود که اکبر عصبانی شد و درگیری میان ما بالا گرفت.
چند لحظه بعد دوستانم آهسته در گوشم گفتند که اکبر چاقو دارد و میخواهد تو را با چاقو بزند به همین خاطر به داخل خانه رفتم و چاقویی را در کمرم جاسازی کردم و به جلوی در آمدم. وقتی او دستش را به کمرش برد، من احساس کردم میخواهد چاقویش را بیرون بکشد و باید پیشدستی کنم. به همین خاطر به سرعت چاقویم را از کمرم بیرون کشیدم و خواستم به ترقوهاش بزنم که متاسفانه به قلبش خورد و او روی زمین افتاد.
قاسم در حالی که سرش پایین بود، افزود: من از ترس فرار کردم. اما عذاب وجدان گرفتم و بعد از 2 هفته خودم پیش پلیس رفتم و تسلیم شدم.
پس از اعترافات متهم، بازسازی صحنه و گزارش پزشکی قانونی و تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه پدر و مادر مقتول به عنوان اولیای دم درخواست قصاص کردند و گفتند به هیچ عنوان حاضر به گذشت نیستند و پدر مقتول به جایگاه رفت و گفت: پسر من ناکام از دنیا رفت هنوز آرزوهای زیادی داشت. متهم در اعترافاتش عنوان کرده که فکر کرده پسرم چاقو داشته در حالی که پس از حضور پلیس مشخص شده که پسرم هیچ سلاحی نداشته و دست خالی بوده است. از طرف دیگر متهم برای اینکه خودش را بی گناه نشان دهد، گفته سر یک جفت کتانی که پسرم سرقت کرده درگیر شدند در حالی که پسرم اصلاً اهل کار خلاف نبود. این اظهارات متهم باعث شده که ما به هیچ عنوان از خون پسر بیگناهمان نگذریم.
پس از آن متهم به جایگاه رفت و با تکرار اظهاراتش در مرحله بازجویی گفت: من و اکبر با هم دوست بودیم. آن روز دوستانم با این حرف که اکبر چاقو دارد، من را ترساندند وگرنه من هیچ گاه قصدم کشتن او نبود. حالا هم پشیمانم و شرمنده خانواده او هستم و از آنها میخواهم که من را ببخشند.
بعد از اظهارات متهم و وکیل او قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.