به گزارش
ایران خبر،
روزنامه ایران: این دانشمند علوم سیاسی، متخصص امور خاورمیانه و استاد دانشگاه سایمون فریزر مینویسد: جنگ در اوکراین به اندازه کافی طولانی شده است؛ آنقدر که برخی از مسیرها را کاملاً آشکار میکند. این مقام سابق سیا ضمن محکوم کردن جنگی که آغازگر آن ولادیمیر پوتین است در مقایسه با جورج دبلیو بوش معتقد است که رئیسجمهور سابق امریکا در کشتار شمار بیشتری از مردم بیگناه دست داشته است.
او در درجه دوم ایالات متحده (ناتو) را محکوم میکند که تحت تأثیر فشارهای سازمانهای نظامی متخاصم خود، با وجود هشدارهای مکرر کرملین درخصوص عواقب عبور از خطوط قرمز، تا دروازههای روسیه پیش رفته و آتش جنگ را برافروختند.
جنگی که هرگز رخ نمیداد اگر بیطرفی اوکراین به روش فنلاند و اتریش قابل پذیرش بود. در حالی که جنگ به پایان نزدیک میشود، واشنگتن آشکارا خواستار شکست روسیه است، اما این وضعیت به کجا خواهد رسید؟
این دانشمند علوم سیاسی در ادامه مینویسد: برخلاف اعلامیههای پیروزمندانه امریکا، مسکو برنده واقعی جنگ و اوکراین ، طرف شکست خورده است. در حقیقت تحریمهای واشنگتن علیه روسیه، بیشتر به ضرر اروپا بوده، اقتصاد جهانی کند شده و بسیاری از کشورهای در حال توسعه با کمبود شدید مواد غذایی و خطر قحطی دست و پنجه نرم میکنند.
جنگ اوکراین ناتو را بهشدت تضعیف خواهد کرد
در حال حاضر شکافهای عمیقی در نمای اروپایی به اصطلاح «وحدت ناتو» پدیدار شده است. اروپای غربی روزی از دنباله روی کورکورانه و رقصیدن به ساز امریکا در جنگ علیه روسیه بهشدت پشیمان خواهد شد. در واقع این جنگ امریکا و روسیه است که نیابتی در اوکراین به راه افتاده است. برخلاف اظهارات خوشبینانه، باید گفت که ناتو از این جنگ ضعیف بیرون خواهد آمد. اروپای غربی هم به هزینههای قابل توجهی که درگیریهای درازمدت با روسیه و سایر رقبای ایالات متحده روی دستش میگذارد بیشتر خواهد اندیشید. اروپا دیر یا زود به خرید انرژی ارزان قیمت از روسیه بازخواهد گشت؛ یک رابطه اقتصادی طبیعی که درنهایت منطقی تحقیرآمیز برای اروپا خواهد بود.
در حال حاضر اروپا نیز امریکا را بهعنوان قدرتی رو به زوال میبیند که دیدگاه نامنظم و ریاکارانه سیاست خارجیاش مبتنی بر نیاز مبرم به حفظ «ریاست امریکا» بر جهان است. تمایل امریکا برای ورود به این جنگ با چنین هدفی برای دیگران خطرناکتر است. ایالات متحده به صراحت بر لزوم درگیری اروپا در جنگ علیه چین تأکید کرده است؛ نبردی متغیر که آن را «دموکراسی علیه استبداد» میخواند. در واقع این تنها یک جنگ قدرت کلاسیک در جهان امروزی به شمار میآید. حتی اروپا هم بعید است که به رویارویی با چین منحرف شود. کشوری که بیشتر برای واشنگتن تهدید به نظر میرسد، نه برای کشورهای اروپایی و جهان.
شایان ذکر است که ابتکار چینی «کمربند و جاده» شاید بلندپروازانهترین پروژه اقتصادی و ژئوپلیتیکی در تاریخ بشریت باشد ولی در حال حاضر چین را از طریق راهآهن و دریا به اروپا متصل میکند. قطعاً حذف اروپا از پروژه «کمربند و جاده» هزینه گزافی برایش بر جای خواهد گذاشت. موضوع وقتی جالبتر است که بدانیم این طرح از روسیه میگذرد و برای اروپا غیرممکن است که درهای خود را به روی روسیه ببندد و همزمان دسترسی به این ابَرپروژه اوراسیایی را حفظ کند.
بنابراین اروپایی که امریکا را در حال افول میبیند، انگیزه کمی برای پیوستن به جبهه اصلی جنگ علیه پکن دارد. پایان جنگ اوکراین نیز اروپا را به سوی تجدیدنظری جدی در حمایت از واشنگتن سوق خواهد داد و اینکه چه مزایایی از تلاش مذبوحانه امریکا برای حفظ هژمونی جهانیاش عاید اروپاییان خواهد شد. در نهایت اروپا با بحران هویتی فزایندهای برای تعیین نقش آینده خود در جهان رو به رو است. قطعاً اروپای غربی از تداوم سلطه 75 ساله امریکا بر سیاست خارجی خود خسته است. در حال حاضر ناتو تنها سیاست خارجی اروپا و به شکل غیرقابل توضیحی در ادعای داشتن استقلال ترسو باقی مانده است ولی این جریان تا چه زمانی طول خواهد کشید؟
اکنون شاهدیم که چگونه تحریمهای گسترده ایالات متحده، از جمله مصادره وجوه روسها در بانکهای غربی، باعث شده که اکثر کشورها درباره شرطبندی کامل روی دلار امریکایی در آینده تجدیدنظر کنند. هم اکنون نیز گسترش و تنوع بخشی ابزارهای اقتصادی بینالمللی در دستور کار قرار گرفته و این عامل تضعیف موقعیت اقتصادی غالب واشنگتن و ابزارسازی هژمونیک اش از دلار خواهد شد.
فساد کامل رسانههای به اصطلاح مستقل
از دیگر مباحث آزاردهنده که گراهام فولر به آن پرداخته، فساد کامل رسانههای مستقل در مبارزه روسی-امریکایی است. در واقع تنها پیروزی واشنگتن در جنگ اطلاعاتی و تبلیغات رسانهای به شمار میآید که موفق به سازماندهی تمامی رسانههای غربی درخصوص جنگ اوکراین و سر دادن شعارهایی واحد شده است. اما نخبگان اروپایی احتمالاً بزودی متوجه شوند که به اتفاق آرا به سوی این موضعگیری سوق داده شدهاند، آنگاه شکافها در اتحادیه اروپا و ناتو ظاهر خواهد شد، اما خطرناکترین پیامد آن است که با پیش رفتن به سوی بحرانهای جهانی آینده، مطبوعات آزاد و مستقل در حال از بین رفتن و تحت سلطه سازمانهای نزدیک به محافل سیاسی باشند.
در نهایت نگرانی مشترک روسیه و چین به منظور ممانعت از آزادی عمل امریکا درباره مداخلات نظامی و اقتصادی یکجانبه در جهان، دو کشور را بیش از پیش به هم نزدیک کرده است. باید در نظر گرفت که روسیه از نظر علمی درخشان و دارای انرژی فراوان و سرشار از مواد معدنی و فلزات کمیاب است. با گرمایش کره زمین پتانسیل کشاورزی سیبری افزایش خواهد یافت. ازطرفی چین دارای سرمایه، بازارها و نیروی انسانی مورد نیاز برای کمک به این امر و ایجاد مشارکتی طبیعی در سراسر اوراسیاست.
افسر اطلاعاتی سابق «سیا» در آخر نتیجه میگیرد که تقریباً تمامی توقعات واشنگتن از این جنگ غلط از آب درآمد و غرب ممکن است که این لحظه را بهعنوان استدلال نهایی در نظر بگیرد که آیا دنبالهروی واشنگتن درخصوص تلاش برای تسلط بر جهان و رویاروییهای بیشتر، خطرناکتر و آسیبرسانتر با اوراسیا باشد یا خیر.