وی افزود: من به چارچوب هایی معتقدم و فکر می کنم اگر قرار باشد بر پایه آنها کار کنم باید از پذیرفتن برخی کارها بپرهیزم. طی این مدت پیشنهادهایی نداشتم که من را ترغیب کند اما «زعفرانی» را قبول کردم چون پیش تر دوبار با ایرج محمدی که تهیهکننده «زعفرانی» بود، در سریال «ایستگاه» و «نرگس» تجربه همکاری داشتم و او وقتی به من پیشنهاد کار داد نتوانستم نه بگویم. قصه جذاب این سریال و من حیث المجموع نکات مثبتی که داشت برای من یادآور همان چارچوب هایی است که به آن معتقد بودم.
اسکندری با اشاره به اینکه قضاوتش درباره رسانه ملی بر اساس موقعیت هایی است که در آن قرار گرفته و به طور کلی نمی تواند حکم کند، گفت: چند عامل باعث شد سه سال در تلویزیون حضور نداشته باشم و دلایلش فقط در قالب کارهایی که به من پیشنهاد شده می گنجد. فیلمنامه های ضعیف، بهم ریختگی و آشفتگی که به دلیل حضور یک سری تهیه کننده تازه کار و کارنابلد که عملا تلویزیون را به کمیت سوق داده بودند و دور از تخصص کار می کردند، من را از این رسانه دور کرد ولی الان به نظر می رسد اتفاق های خوبی را شاهد خواهیم بود.
وی ادامه داد: آنچه این روزها از تلویزیون می بینم فکر می کنم قدم های بهتری برداشته شده و آن را باز هم در زمینه پیشنهادهایی که به من می شود و در جریانش قرار دارم می گویم. اتفاق سال های گذشته باعث شد در جذب مخاطب تلویزیون دچار اشکال شویم و در طولانی مدت مردم ما از تلویزیون دور شوند. من خودم را پیش از آنکه کارمند و بازیگر تلویزیون بدانم مخاطب می دانم و سعی می کنم از زاویه نگاه بیننده به رسانه ملی نگاه کنم. به هر حال خوشحالم علی رغم آشفتگی هایی که وجود داشته امروز افرادی درصدد جبران آن هستند.
اسکندری با بیان اینکه مدیریت نقش اصلی را در هر زمینه ای دارد، عنوان کرد: کسانی روی کار آمدند که با پست های مدیریتی و عرصه نمایش آشنا هستند. مدیرانی چون علی اصغر پورمحمدی و رحمان سیفی آزاد و ... خاستگاه شان تلویزیون است و با حضور این ها امیدوارم اتفاقات خوبی بیفتد. هرچند هنوز جای یک سری مدیریت های قبلی خالی است که به نظر من کارشناسان خوبی در بحث تولید فیلم و سریال بودند. مهدی فرجی مدیر سابق شبکه یک جزو مدیران بسیار نیکو و کاربلد تلویزیون است که جای خالی اش احساس می شود.
محصولات ماهوارهای ارزش مقایسه با آثار تلویزیون ایران را ندارند
این بازیگر شبکه نمایش خانگی را رقیب مناسبی برای تلویزیون دانست و توضیح داد: جذب مخاطب اتفاق نمی افتد مگر در شرایطی که رقابت سالم وجود داشته باشد. من تلویزیون خودمان را با شبکه های ماهواره ای قیاس نمی کنم چون ربطی به هم ندارند و اصلا تولیدات آنها آثار ارزشمندی هم نیستند که بخواهیم درباره شان صحبت کنیم و مطرح کردنش بها دادن الکی است، اما شبکه نمایش خانگی یک رقیب سرسخت خوب برای تلویزیون است. من به عنوان کسی که «دندون طلا» را در شبکه نمایش خانگی تجربه کردم این را می گویم.
وی افزود: حضور دو کارگردان قدَر قدرت در شبکه نمایش خانگی مثل داوود میرباقری و حسن فتحی که دو مجموعه موفق را در سال ۹۴ روانه بازار کردند نشان داد که مردم جذب سریال های خوب ایرانی می شوند و بابتش هزینه هم می دهند. من اگر جای سیاستگذاران تلویزیون بودم این رسانه را رقیب خود دانسته و سعی می کردم رقابت را حفظ و برایش تلاش کنم تا اینکه عرصه را از رقیب خالی ببینم. چون وقتی عرصه خالی از رقیب باشد با جایی مقایسه نمی شود و سطح کیفیت افت می کند.
بازیگر «تعبیر وارونه یک رویا» درباره اینکه چطور می شد «دندون طلا» را در رسانه ملی نمایش داد، بیان کرد: این سریال به خاطر نوع موسیقی مطربی که دارد هیچ بخشی از آن در تلویزیون قابل اجرا نبود در صورتی که باید بپذیریم یک تاریخ هنری در مملکت ما وجود دارد و پیشینه تئاتر و موسیقی را نمی توان کتمان کرد. «دندون طلا» شاید تنها اثر گسترده ای است که بخش تئاتر سیاه بازی را از چگونگی ایجاد تا از بین رفتنش نشان می دهد.
«دندون طلا» فرصت دیده شدن هنر سیاه بازی بود
وی اضافه کرد: نسل قدیم شاید از سیاه بازی چیزی در خاطرشان مانده باشد اما نسل جدید اصلا این هنر را نمی شناسد. از نظر من یکی از شروط موفقیت ملت ها این است که تاریخ شان را خیلی خوب بدانند و از برخی مراحل آن نپرند. چرا یک کاری مثل «دندون طلا» نباید در تلویزیون ساخته شود؟ مگر جز این است که مجموعه مذکور با معرفی تئاتر و موسیقی ایرانی در زیرمتن، نجابت و تلاش و مردانگی یک زن پای یک عشق را نشان داد؟ چه ارزش هایی از این بزرگتر وجود دارد که نباید آنها در تلویزیون نشان داده شود؟
اسکندری اشاره کرد: متاسفانه محدودیت تلویزیون برخی اجازه ها را از آدم می گیرد و این خیلی حیف است. ما همان مردمیم. همان ها که می روند و این سی دی هارا می خرند. من این جنس سیاستگذاری را نمی فهمم. سالی که «نرگس» را کار می کردیم برای اولین بار به رابطه دختر و پسری یا زن دوم و هر چیزی که در جامعه بود اشاره شد. اگر «نرگس» سریالی بود که خیابان ها را خلوت می کرد و مردم در پارک ها با پرده های بزرگ نگاهش می کردند به خاطر احساس یکی بودن و همذات پنداری بود.
اسکندری در پاسخ به اینکه ممیزی های تلویزیون چه تاثیری بر رفتن مخاطب سمت محصولات شبکه نمایش خانگی دارد، بیان کرد: تلویزیون باید به یک سری اصول درست نگاه کند و نیاز مخاطب را تشخیص دهد. مخاطب هرچه با جامعه ای که زندگی می کند به صورت واقعی تر در رسانه ملی مواجه شود طبیعتا بیشتر پذیراست تا اینکه جامعه ای تصویر شود که ما در آن زندگی نمی کنیم. تماشاچی باید صداقت را در تلویزیون احساس کند.
اسکندری در پایان گفت: رسانه ملی به خاطر دامنه گسترده ای که دارد و مخاطبان زیادی که دربرمی گیرد باید یک بخش آموزشی و ارتقای فرهنگی داشته باشد اما نباید به سمت شعار و غیرواقعی جلوه دادن سوق پیدا کند. به هر حال اعتیاد، بیکاری و فقر در جامعه واقعیت دارد و مهم است پرداخت رسانه ملی به شکلی باشد که شبیه آن را خارج از قاب تلویزیون ببینیم. رسانه ملی باید واقعیات منفی را نشان داده و راهکار هم برایش ارائه دهد.