کد مطلب: 59569
 
تاریخ انتشار : يکشنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۲۱:۲۶
حادثه صحراي طبس يك حادثه به يادماندني است كه در روز ‌5 ارديبهشت سال ‌1358در منطقه اي از صحراي طبس اتفاق افتاد، اين حادثه كه نمودي از قدرت بي‌همتاي خداوند براي شكست دشمنان ايران و اسلام بود.
 
به گزارش ایران خبر،حادثه صحراي طبس يك حادثه به يادماندني است كه در روز ‌5 ارديبهشت سال ‌1358در منطقه اي از صحراي طبس اتفاق افتاد كه در اين حادثه كه نمودي از قدرت بي‌همتاي خداوند براي شكست دشمنان ايران و اسلام بود، نظاميان آمريكا با تجهيزات آن همگي با قدرت خداوند نابود شدند.

حسن شكيبي يكي از اعضاي كميته انقلاب اسلامي طبس در سال ‌1358 بود كه در زمان بروز اتفاق در صحراي طبس اولين فردي بود كه براي بازرسي منطقه اعزام شد.

وي مي‌گويد: يك سال از پيروزي انقلاب اسلامي گذشته بود و من مشغول تحصيل و به صورت داوطلبانه عضو كميته انقلاب اسلامي طبس بودم. صبح حدود ساعت ‌4 مشغول درس خواندن بودم كه يك نفر آمد به درب منزل ما و از من خواست كه سريع به كميته بروم. در آن زمان مهندس اخوان سرپرست كميته انقلاب طبس بود و به من گفت ماموريتي است و سريع بايد برويم ومن را به دليل اينكه فعاليتهايي در زمينه ورزشهاي رزمي داشتم و آموزشهاي پارتيزاني را نيز قبلا ديده بودم با خود به همراه برد.

بلافاصله با يك خودرو سيمرغ كه از واحد اكتشاف معدن زغال سنگ در اختيارمان گذاشته بودند حركت كرديم و اين هم مجهزترين خودرو طبس بود. ژاندارمري طبس هم با ‌4 سرباز ‌3 درجه دار و يك راننده همراه ما حركت كردند. تا محل حادثه ‌162 كيلومتر جاده خاكي بود؛ اما خودرو ژاندارمري نمي‌توانست با سرعت زياد حركت كند و بنابراين ما در كمتر از ‌1.5 ساعت خود را در ساعت ‌7 و ‌30 دقيقه صبح به محل حادثه رسانديم.

در موقع ورود ما به محل حادثه در ‌2 كيلومتري محل حادثه مستقر شديم و ‌5 دستگاه هلي كوپتر سالم نظامي و يكي روشن و ‌4 دستگاه ديگر سالم وخاموش بود را درصحرا ديديم.

احمد حبيبي، غلامحسن رحيمي، رمضان رحيمي، اكبر قاضي،راننده مرحوم علي غلامي؛ ‌5نفر ديگر حاضر در منطقه بوديم. در آن زمان تعداد اسلحه‌هاي موجود در كميته طبس ‌7 عدد ژ-3 بود كه ‌4 قبضه آن خراب و ‌3 قبضه آن نيمه سالم و تعداد اندكي برنو و تعداد ‌180 عدد فشنگ ژ-3 بود كه اين مهمات قدرتمندترين نيروي دفاعي طبس بود كه مي خواست برود با ارتش مجهز و تا دندان مسلح آمريكا درگير شود.

يك فروند هواپيماي C-130 پر از مهمات بود كه با يك هليكوپتر باهم برخورد كرده و در حال سوختن بودند تعداد زيادي تورهاي استتار، كپسولهاي بزرگ انفجاري، جيپ نظامي و موتور كراس در محل بود و منطقه وسيعي با چراغ محدوده فرود هواپيما را مشخص كرده بود.

قرار شد يك نفر نزديك برود و محل را شناسايي كند زيرا معلوم نبود نيروهاي آمريكايي در منطقه حضور دارند يا خير؟ البته در آن زمان ما نمي دانستيم اينها نيروهاي آمريكايي هستند زيرا هيچگونه علامت و نشانه‌اي از آمريكايي بودن هواپيماها و هلي كوپترها وجود نداشت.

من به عنوان اولين نفر به همراه مرحوم غلامي با يك قبضه ژ-3 منطقه را بازرسي كرديم و هيچ نيروي نظامي را در منطقه نديديم و تعدادي تيربار كاليبر ‌50 با قطار فشنگ از داخل دربهاي جلوي هر كدام از هليكوپترها بيرون بود. درب انتهايي هليكوپترها هم باز بود و داخل بعضي از هلي كوپترها خودور بود.

بعد از شناسايي اوليه به محل همكاران در فاصله ‌2 كيلومتري برگشتيم و نيروي ژاندارمري تازه به محل رسيده بود كه به همراه هم در آنجا مستقر شديم. با توجه به عدم ارتباط دو گروه كوچك نظامي با ساير مراكز مسئولان دو گروه تصميم گرفتند تعدادي به صورت مشترك كميته و ژاندارمري با پاي پياده هواپيماها رامورد شناسايي قرار دهند.

در زمان عمليات هليبرد آمريكا براي نجات گروگانها، جاسوسي با نام مستعار محمد زماني كه ايراني بود و ‌60 سال سن داشت به طبس فرستاده شده بود و به عنوان نماينده مهندس بازرگان نخست وزير ايران ‌40 روز مانده به حمله آمريكائيها در طبس مستقر شده بود و هر روز با ماشين يكي از ادارات تحت عنوان اينكه براي شناسايي معادن به كوير مي رود منطقه را شناسايي و بررسي مي كرد و اين مطلب نيز در كتاب ‌444 خاطرات كارتر عنوان شده است. بد نيست گفته شود؛ تا كنون هيچكس نسبت به محاكمه و بازجويي اين فرد اقدامي انجام نداده و وي بلافاصله بعد از شكست حمله نظامي آمريكا در طبس ناپديد شد.

با وجود حضور نيروهاي ژاندارمري اما تنها ‌5 نفر از نيروهاي كميته انقلاب به صورت سازماندهي شده به مقصد هليكوپترها كه در فاصله ‌100 متري از يكديگر نشسته بودند براي شناسايي حركت كرديم. هيچكدام از نيروهاي ژاندارمري حاضر به حضور در اين گروه شناسايي نشدند. ما پنج نفر هر كدام به سمت يكي از هليكوپترها رفتيم كه يك دستگاه آن روشن بود.

طبق اظهارات كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا، رادار آن هليكوپتر روشن كليه حركات ما را در منطقه طبس ارسال مي‌كرده است كه اين موضوع در اسناد دانشجويان پيرو خط امام و اعترافات كارتر آمده است.

 

متاسفانه در ايران حكومت وقت يعني بني صدر با مرحوم بهشتي به شدت درگير و سياست زدگي خاصي كشور را فرا گرفته بود. گروه‌هاي التقاطي هم به شدت نظام را آزار مي دادند زيرا بني صدر هم مخالف روحانيت و مخصوصا كميته انقلاب اسلامي بود. در نتيجه توجه دولتمردان به خارج كشور و امور بين الملل و مخصوصا سياست ها خارجي در آن زمان بسيار ضعيف بود و گرنه رويدادهايي كه در آمريكا رخ مي داد نشان مي‌داد كه يك كار نظامي عليه ايران انجام خواهد شد.

در زمان انقلاب اسلامي درسال ‌57 كارتر رييس جمهور ايالت متحده آمريكا بود و در همان زمان و بعد از افشاي ادامه جاسوسي آمريكائيها در ايران تحت عنوان سفارت آمريكا، تعدادي از دانشجويان مسلمان اقدام به تسخير لانه جاسوسي كردند كه حضرت امام خميني (ره) به شدت مورد تاييد قرار دادند و دانشجويان را تشويق كردند. از آنجا كه كارتر دو ضربه مهلك از سوي ايرانيان يكي از دست دادن حكومت پهلوي و ديگري تسخيرلانه جاسوسي خورده بود، حال بايد براي پيروزي درانتخابات اين گروگانها را آزاد مي كرد.

كارتر گروهي را كه در جنگ هاي ويتنام موفق بودند گروگانها را از داخل پادگانهاي نظامي و درحال آماده باش سالم بيرون بياورند را مامور آزاد سازي گروگانهاي خود در ايران كرد و ساعتهايي هم بيشتر تا شروع انتخابات باقي نمانده بود و اين مسئله براي كارتر بسيار حياتي بود. اين گروه ‌6 ماه در صحراي نوادا آموزش ديده بودند و دراين صحرا دقيقا مطابق ساختمانها و راه هاي ايران ايران ساختمان و راه ساخته و صدها مانور كرده و آموزش ديده بودند.

‌400 هواپيما از طريق ناو هواپيمابر نيكسون وارد خليج فارس شده و آماده بمبباران ايران بودند. گروه مستقر در طبس مسيرهاي آمريكا، اسرائيل، مصر، عمان و سپس كرمان را طي كرده بودند و در آن زمان ‌17 استان درايران كليه پدافندها و رادارهاي آنها جمع شده بود و استانهاي ساحلي، كرمان، خراسان، سيستان وبلوچستان، سمنان، تهران و تعدادي ديگر از استانها به حالت يك كودتاي خزنده توسط افسران رژيم پهلوي كه در ارتش ايران باقيمانه بودند پدافندهاي هوايي و رادارها را جمع‌آوري كرده بودند و آمريكائيها هيچگونه مانعي برسرراهشان نبود.

در هنگام شناسايي اوليه غرش هواپيماهاي F-14 نيروي هوايي ارتش ايران را بالاي سرمان شنيديم كه شروع به تيراندازي به سمت ما كردند كه در آن زمان به محل استقرار اوليه عقب نشيني كرديم.
 

در مرحله بعد گروهي از نيروهاي مردمي با تفنگهاي شكاري نزد ما آمده و خواستند تا براي مبارزه با اين نيروهاي متجاوز اقدام كنند. كه در مرحله شناسايي، دوباره هواپيماها به ما حمله كرده و منطقه استقراري را بمباران كردند. كليه نيروها به جز من به محل قبلي برگشتند و من بسيار اصرار داشتم به جمع آوري اسلحه ها و اسنادي كه روي زمين ريخته بود.

شب وقوع حادثه هليكوپترها در كرمان سوختگيري كرده و در طبس مستقر مي شوند كه همان زمان با طوفاني كه هر از چند گاهي در كوير مي وزد مواجه مي شوند البته تا آن زمان عمليات تغييري نكرده بود و قرار بر ترك منطقه نبود. در همان شب دو دستگاه تانكر بنزين از سمت يزد به طبس در حال حركت بودند كه به محض پيدا شدن اين دو دستگاه يكي از تفنگداران امريكايي با موتور تريل و اسلحه به سمت تانكر مي رود و خودرو را به رگبار مي بندد كه راننده بلافاصله از ماشين خارج شده و خود را به ماشين پشت سري ميرساند بعد از اين جريان يك دستگاه اتوبوس به محل حادثه رسيده و با تفنگداران آمريكايي مواجه مي شود كه آنها اتوبوس را به خارج از جاده هدايت كرده و در آنجا مسافران را پياده كرده و مورد اهانت و ضرب و شتم قرار مي دهند.

در حالي كه دستان مسافران از پشت بسته شده بود و فرياد الله اكبر و يا امام زمان و يا امام رضا به فريادمان برس سر مي داند انفجار بسيار مهيبي در بيابان رخ مي دهد كه آن انفجار ناشي از برخورد هليكوپتر با هواپيماي C-130 بود.علت اين برخورد نيز طوفان شن و عدم ديد خلبان‌ها بوده است. بعد از انفجار، نيروهاي امريكايي با هليكوپترهاي سالم به عمان برمي گردند.

در واقع شكست نظامي آمريكا در اين لحظه صورت مي گيرد و اين در حالي است كه كارتر در اتاق فرماندهي مشغول هدايت عمليات بوده و لحظات زيادي تا انتخابات رياست جمهوري باقي نمانده بوده است و هر لحظه به مردم امريكا پيام مي داد كه هرچه سريعتر گروگان‌هاي آمريكايي را نجات خواهم داد.

‌9 آمريكايي در هواپيما در حال سوختن بودند و من براي نجات آمريكاييها در كنار هواپيما هرچه تلاش كردم فايده اي نداشت.در آن لحظه هيچگونه ارتباطي با جاهاي ديگر نداشتيم و تنها وسيله ارتباطي ما خودروهاي محلي و مردم بودند.من مرتب نامه مي نوشتم و حدود ‌14 بار تلگراف زدم و تمام اين اسناد در پاسگاه ديهوك طبس موجود است چون تنها پاسگاهي كه بين طبس و مشهد ارتباط داشت پاسگاه ديهوك بود كه به بيرجند مخابره مي شد.

در نامه ها ذكر مي كردم كه ما در اينجا مستقريم و كاملا هواپيماها را در محاصره قرار داده‌ايم و اسناد و اسلحه‌ها و مهمات در اختيار ماست و هيچگونه نيروي نظامي خارجي در منطقه نيست؛ اما بني صدر به تلگراف‌هاي من هيچگونه توجهي نكرد و سرهنگ باقري فرمانده نيروي هوايي ارتش را با هواپيماهاي جنگنده مامور شناسايي و انهدام اسناد و مدارك آمرييكائيها كرد كه اين فرد بعدا اعدام شد. بعد از ظهر بالغ بر ‌50 نفر از نيروهاي كميته انقلاب طبس به سرپرستي مرحوم حجت‌الاسلام حيدري به منطقه آمدند. بعد از ايشان تيمسار سهرابي فرمانده وقت ژاندارمري بيرجند و در حال حاضر مشاور فرماندهي كل قوا به منطقه آمدند و ماتحت امر ايشان قرار گرفتيم.

مقرر شد از محل استقرار قبلي حركت كرده و با عبور از ميان هوا‍پيماهاي آمريكايي در دو كيلومتري بعد از آن مستقر شويم.

پس از مشاوره‌هاي نظامي زياد ناگهان طوفان سهمگيني مجددا منطقه را فرا گرفت و در حال نزديك شدن به ما بود. با توجه آشنايي بنده به طوفانهاي كويري، پس از اعلام خطر به حاضران تصميم گرفتيم از منطقه عبور نموده و در سمت طبس درميان تپه ماهور ها مستقر گرديم. هنگام حركت حدود ساعت‌7:30 بعد از ظهر با اولين گروه اعزامي سپاه يزد شامل ‌4 نفر پاسدار و يك راننده به يك دستگاه استيشن سيمرغ آبي رنگ مواجه شديم و بعد از گذشت ‌12 ساعت از حضور ما در منطقه در هنگام غروب اولين ماشين پاسدار به فرماندهي شهيد منتظر قائم به محل رسيدند.

 

ظامیان آموزش دیده امریكایی، در اواخر آذرماه 1358 عازم كشور مصر شدند و در پایگاهی در نزدیكی قاهره استقرار یافتند.   

برژیسنكی می گوید:

«روز اول آوریل (22 فروردین) جیمی كارتر از من خواستارتشكیل جلسه ی اضطراری شورای امنیت ملی شد وگفت كه به نظر وی زمان اقدام فرا رسیده است.»

كارتر جلسه یاد شده را با این سخنان آغاز كرد:

«به نظرم امكان خلاصی گروگان ها بسیار بعید به نظر می رسد و ما بایستی حاكمیت خود را اعمال كنیم و حالا وقت آن است كه عمل مناسب انجام پذیرد و جدول زمانی آن هم تهیه شود.»

و ادامه داد:

«ما باید برای آزادی گروگان ها وارد عمل شویم و عملیات در اولین فرصت ممكن باید آغاز شود.»

رییس ستاد مشترك ارتش ژنرال جونز، تاریخ 4 اردیبهشت را مناسب ترین زمان شروع عملیات اعلام كرد.

بدین ترتیب غروب روز پنج شنبه 4 اردیبهشت 1359 تعداد شش فروند هواپیمای 130-C امریكایی، نود نفر كماندوی این عملیات را كه امریكایی ها نام آن را «نور سبز» یا «دلتا» انتخاب كرده بودند، از قاهره  به ناو هواپیمابر نیمیتز NIMITZ در دریای عمان و نزدیك آب های ایران منتقل كردند.
 

نیمه شب پنجشنبه 4 اردیبهشت هواپیماهای مذكور و هشت فروند هلی كوپتر نفربر از عرشه ی ناو هواپیما برNIMITZبرخاستند و با پرواز در ارتفاع كم، راهی ایران شدند.    

طبق نقشه هواپیماها و هلی كوپترها باید در فرودگاه شماره ی 1 واقع در صحرای طبس فرود آیند، سپس هلی كوپترها، كوماندوها را به اطراف تهران منتقل كنند تا از آنجا با كامیون ها و خودروهایی كه از قبل توسط عمال داخلی و نفوذی امریكا آماده شده بود، به اطراف جاسوسخانه (ساختمان سفارت سابق امریكا) انتقال یابند.

پس از ورود به حریم ایران اسلامی، یكی از هلی كوپترها در 120 كیلومتری شهر راور كرمان دچار نقص فنی شد و ناگزیر فرود آمد. سرنشینان این هلی كوپتر به هلی كوپتر دیگری منتقل شدند كه پس از طی مسافتی دستگاه هیدرولیك این هلی كوپتر نیز از كار افتاد، اما توانست خود را به ناو هواپیمابر نیمیتز برساند.

در هر صورت، شش فروند هواپیمای 130-C و شش فروند هلی كوپتر در محل مورد نظر واقع در صحرای طبس در تاریكی شب فرود آمدند. یكی دیگر از هلی كوپترها در حال سوخت گیری برای اجرای مرحله ی بعدی عملیات، دچار نقص فنی شد. با از كار افتادن این هلی كوپتر، تمام برنامه های امریكایی ها به هم خورد زیرا با محاسباتی كه انجام داده بودند، برای انجام مرحله بعدی عملیات حداقل به شش فروند هلی كوپتر نیاز داشتند. موقعیت به ناو نیمیتز و از آنجا به كاخ سفید گزارش شد و از رییس جمهور كسب تكلیف شد. كارتر دستور توقف عملیات و عقب نشینی را صادر كرد؛ اما سپاه شیطان در چنگال عذاب الهی گرفتار شد. آن هنگام كه امریكایی ها قصد بازگشت كردند، توفانی از شن برخاست، هواپیماها و هلی كوپترهای امریكایی، در حال برخاستن از زمین دچار مشكل شدند. یك هواپیما و یك فروند هلی كوپتر با هم برخورد كردند و هر دو آتش گرفتند. در اثر حادثه، هشت تن از امر یكایی ها در آتش عذاب الهی سوختند و بقیه ی پرنده های جنگی نیز از خاك ایران اسلامی فرار كردند

برژینسكی حالت كارتر را پس از صدور دستور توقف عملیات و عقب نشینی و آتش گرفتن هواپیما و هلی كوپتر امریكایی چنین توصیف كرده است:

«وی سرش را میان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانیه روی میز گذاشت. من فوق العاده دلم برای وی سوخت! همین طور برای كشورم! ساعت 5:15 (پنج و پانزده دقیقه) بود كه كارتر خبر دیگری مبنی بر برخورد یك هلی كوپتر با یك هواپیمای 130-C و آتش گرفتن آنها از ژنرال جونز دریافت كرد.این برخورد همراه با تلفات جانی بوده است. كارتر با شنیدن این خبر به مانند مار زخمی به خود  پیچید و آثار درد و نگرانی بر تمامی صورت او آشكار شد.»

صدور دستور بمباران هلی كوپترهای به جا مانده توسط بنی صدر

پس از فرار امریكایی ها و صدور اعلامیه توسط كاخ سفید مبنی بر شكست عملیات و این كه اسنادی سری و مهمی در درون هلی كوپترها به جای مانده است. به دستور مستقیم بنی صدر كه در آن زمان سمت فرماندهی كل قوا را داشت، هلی كوپترهای به جا مانده بمباران شدند و اسناد سری و مهم باقی مانده در آتش سوختند و محمد منتظر قائم فرمانده سپاه پاسداران یزد كه از هلی كوپترها حفاظت می كرد، به شهادت رسید.

بهانه ی بنی صدر برای انهدام هلی كوپترها این بود كه امریكایی های جامانده، فرصت مجدد استفاده از آنها را به دست نیاورند! در حالی كه حتی اگر چنین احتمالی می رفت، باز كردن وسایل و قطعات حساس پروازی كافی بود كه آنها را از پرواز باز دارد.
از بین بردن اسناد و مدارك مربوط به ادامه ی طرح و برنامه های امریكایی ها پس از انجام مرحله ی اول عملیات و هم چنین اسامی عوامل مزدور داخلی و جاسوسانی كه می بایست طی این عملیات با امریكایی ها همكاری كنند، خود امری مهم و قابل بررسی است.
 

«اَلَمْ تَرَ كَیفَ فَعلَ رَبّكَ بِاَصحابِ الْفیل، اَلم یَجعلْ كَیدهُمْ فی تَضلیلٍ و أرْسَلَ عَلیهمْ طیراً اَبابیلَ، تَرمیهمْ بِحجارةٍ مِنْ سِجیلٍ فَجعلهُمْ كَعصْفٍ مَأْكولٍ.»

آیا ندیدی كه پروردگارت با صاحبان فیل چه كرد؟ آیا كید و تدبیری كه برای خرابی كعبه اندیشیدند خراب نكرد؟ و بر هلاك آنها مرغان ابابیل را فرستاد تا آن سپاه را به سنگ های سجیل (دوزخی) سنگباران كردند و تنشان را چون برگ های خرد شده گردانید.